۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

بيانيۀ مشترك منصورون، حافظان و حاميان ايليا «ميم» - منصورون شماره 17

بسم الله الرحمن الرحيم

بيانيۀ مشترك منصورون، حافظان و حاميان ايليا «ميم»                                                 
(منصورون شماره هفدهم)
بدين وسيله از همۀ طيف هاي پيروان معلم بزرگ عصر ما ايليا «ميم» مي خواهيم كه به مناسبت سالگرد آغاز دومين دور زندان استاد، هيچ واكنشي نشان ندهند و برنامه ريزي و راهبرد واكنش ها را به دوستاني از طيف هاي حافظان (حافظان ايليا «ميم») منصورون و حاميان (حاميان ايليا «ميم») بسپارند. مطمئن باشيد اين خدمتگزاران وفادار، همانند گذشته و بويژه زمانهايي كه استاد عزيز ما در شكنجه گاه دايرۀ مذاهب بود، با حداكثر هوشمندي و دورانديشي، كاراترين، ماندگارترين و ريشه اي ترين ضربات همه جانبه و بنيادي را به دايرۀ مذاهب، رهبران پشت پرده و ايدئولوژي شيطاني و طالباني آن وارد خواهند كرد. بدون شك نبايد بصورت تحريكي يا مطابق شرطي شدگي ها واكنش نشان دهيم بلكه در واكنش دهي مي بايست اين مؤلفه ها را در نظر بگيريم:
1-   رجوع به الگوها و فرمول هاي مبارزه با ظالمان (اكثر ما بيش از 107 فرمول و الگوي مبارزه را در اختيار داريم)
2-   آناليز روش هاي مجرب و موفق مبارزه در سراسر جهان و سراسر تاريخ بشر
3-   پيوند با امواج فراگير جهاني و قدرتهاي جهاني (قدرتهاي رسانه اي، شخصيتها و رهبران جهان، مراكز راهبردي و ...)
4-   حداكثر بهره گيري از سبكهاي تفكري و مبارزه اي مانند :
1-4 واكنش افشاگرانه (افشاي دروغ ها، تحريف ها، تاكتيك ها و ترفندها، جنايت هاي پنهان و ...)
2-4 واكنش مولد (توليد هر چه بيشتر آثار، انديشه ها، فيلم ها و كتب معلم مان)
3-4 واكنش هزينه سازي (بالا بردن هزينه از همۀ طرق ممكن)
4-4 واكنش تعامل رسانه اي (ارتباط و تعامل هر چند بيشتر با رسانه هاي جهاني و دسترسي به امكانات رسانه هاي جهاني براي زمانهاي ضروري و اضطراري)
5-4 واكنش شناسايي (شناسايي كامل و دقيق و همه جانبۀ رهبران و بزرگان دايرۀ مذاهب، شناسايي فرد و مرتبطين با او. تخلفات و انحرافات او) بايد توجه داشت كه حتي رئيس ادارۀ اديان يك مسئول درجه سوم و مدير مياني سيستم دايرۀ مذاهب محسوب مي شود.
6-4 واكنش مستند سازي شهادت ها (هر سند، شهادت و اظهار حقي را بجاي بيان آن، به فيلم هاي مستند مبدل مي كنيم تا در زمان بحران پخش و جهاني شوند)
7-4 واكنش شكايت جهاني (شكايت به رهبران و مراكز جهاني بجاي مراكز داخلي؛ بعد از نااميدي از مراكز داخلي طي سالهاي گذشته)
8-4 واكنش تصويري (بجاي نيزه و سنگ بايد بطور گسترده از تصويرسازي، داستان، فيلم سازي و كليپ سازي استفاده كنيم)
9-4 واكنش جذر مسئول (بجاي تمركز بر عاملين و مجريان بايد بر رهبران پشت پرده و بزرگان ناپيداي دايرۀ مذاهب متمركز بود و مسئولين پشت پرده را شناسايي كرد و جذر گرفت)
10-4 واكنش آينه اي: اِعمال قانون مقابله به مثل كه اصلي الاهي و مقدس است... اما واكنش آينه اي و انعكاسي مي بايست بسيار هوشمندانه باشد. مثلاً اگر قرار است تخريب را با تخريب جواب دهيم مي بايست در مقابل تخريب و توهين به استاد، تخريب رهبران و بزرگان پشت پرده دايرۀ مذاهب را به اجرا در بياوريم و ضمناً‌ تلاش كنيم كه اين كار را در پيوند با روندها و فعاليتهاي جهاني و رسانه اي بين المللي پيش ببريم ... بايد هميشه بر مركزيت دشمن و بر سر حريف متمركز باشيم و فريب دست ها و پاها و ابزار ديگر را نخوريم.
دشمن اصلي ما، دايرۀ مذاهب
دوستان ما در ال ياسين سالها به حكومت اسلامي مراجعه كردند تا بلكه حكومت و حاكم اسلامي به ظلم ها، تحريف ها و دروغ هايي كه دايرۀ مذاهب، با اسم ها و در قالب هاي مختلف، در ارتباط با استاد ما و معلم بزرگ عصر ما ايليا «ميم» رام الله و همچنين در ارتباط با پيروان استاد روا مي دارد، پايان دهد؛ اما وضع بسيار شديدتر و حادتر از گذشته شد. بعد از مراجعات مكرر به رهبري نظام و نمايندگان ايشان بود كه فشارها بارها و بارها بيشتر از گذشته شد. بعد از اين مكاتبات و مراجعات بود كه معلم ما دستگير شد و يك سال در انفرادي و تحت شكنجه هاي مختلف دايرۀ مذاهب قرار گرفت. شاگردان استاد دستگير شدند، برادر ايشان و همسرشان (دو بار) دستگير شدند و به انفرادي رفتند، برادر ديگرشان بر اثر مسموميت به شهادت رسيد، برنامه هاي راديو و تلويزيوني با محوريت تخريب معلم بزرگ ما آغاز شد، روزنامه هاي جمهوري اسلامي، كيهان، رسالت، جام جم و ساير رسانه هاي زير نظر رهبري بر ضد استاد الياس نوشتند و ... بعد از مشاهده و تجزيه و تحليل اين رفتارها و بعد از تصريحات نمايندگان دايرۀ مذاهب، ما به اين نتيجه رسيديم كه نظام و حكومت داراي تنفري فزاينده از ما (پيروان استاد) و معلم ماست و به هر حال با ما سر دشمني و ضديت دارد با آنكه ما هرگز بر ضد او نبوده ايم و لااقل، كاري به كار او نداشته ايم. اما عليرغم اين دريافت، هنوز هم دشمن اصلي خود را دايرۀ مذاهب و ايدئولوژي شيطاني و طالباني آن مي دانيم و صرفاً بر آن متمركزيم نه نهادهاي حكومتي مانند صداوسيما، كيهان، جمهوري اسلامي، حوزۀ علميۀ قم، سازمان تبليغات اسلامي، اطلاعات و سپاه پاسداران كه در رأس همۀ آنها بيت رهبري قرار دارد.
ما مسلمان و شيعۀ دوازده امامي هستيم و ميزان ما قرآن بوده و قرآن است، بر ضد فرقه گرايي و فرقه انديشي و مخالف خشونت هستيم. نه بدعت گذاريم و نه در برابر بدعت ها سكوت مي كنيم. امام را دوست داشته ايم و از نفاق و منافق متنفر بوده و هستيم...
سر در برابر سر
اما با تمام روح و جانمان به معلم و سرورمان كه خدا و زندگي را در او يافته ايم، تفكر و تحقيق را از او آموخته ايم و حكمت و دانايي را از او به ارث برده ايم، وفاداريم و وفاداريم و وفاداريم. آزار او را آزار روح خود مي دانيم و تا نابودي و محو ريشه اي و همه جانبۀ دشمنان او و ايدئولوژي و اعتبار دشمنان او در جهان، با تمام وجود تلاش خواهيم كرد. هر ضربه به روح خود را با هزاران ضربه به روح و ريشۀ دشمن پاسخ خواهيم داد. همانطور كه تا امروز نشان داده ايم در مقابل توهين به استاد، همۀ رهبران و بزرگان پشت پردۀ دايرۀ مذاهب را از طريق رسانه هاي جهاني بي اعتبار و رسوا مي كنيم و چهرۀ دروغين آنها را با قلم تحليل هاي كوبنده و كليپ هاي ويدئويي براي همۀ جهان افشا خواهيم كرد...
همۀ طيف هاي پيروان معلم بزرگ ما مطمئن باشند كه اين خدمتگزاران وفادار، كوچكترين تخريب ها و توهين ها را با حمايت و ياري همۀ دوستداران و ياران استاد، با بزرگترين طرح هاي راهبردي دراز مدت و ريشه اي پاسخ خواهند داد.
اما اكنون، به مناسبت سالگرد آغاز دومين دوره زندان و شكنجۀ معلم بزرگ عصر استاد الياس رام الله (پيمان فتاحي) فاز سوم واكنش همه جانبه دفاع و حمايت از استاد بزرگ ما الياس رام الله را طي 72 طرح راهبردي راه اندازي و فعال مي كنيم. لازم به ذكر است برنامۀ ما و ساير طيف هاي حافظ و حامي معلم بزرگ عصر ما ايليا «ميم» شامل 720 طرح راهبردي و برنامۀ كليدي است كه در ده فاز اجرا مي شود. تا امروز (و طي دو سال گذشته) دو فاز اين برنامه به مرحلۀ اجرا درآمده و از امروز اجراي سومين فاز آن آغاز مي شود. ما 720 طرح راهبردي و برنامۀ كليدي را به مناسبت يك سال زندان انفرادي و شكنجۀ معلم مان، مبناي كار قرار داديم. تقريباً به ازاء هر روز زندان دو طرح راهبردي و ريشه اي كه هر طرحي خود شامل برنامه هاي فرعي متعدد مي شود... در داخل كشور، تنها طرح هايي قابل اجر مي باشد كه جرمي واقعي (و نه واهي) را براي شما عزيزان و همۀ ديگر دوستداران و ياران استاد، باعث نشود. لطفاً برنامه هاي اجرايي را از جدول واكنشي، بويژه با اين مؤلفه انتخاب كنيد. برخی از اجزاء فاز دوم واکنش عبارتند از:
1.پخش گسترده و جهاني سيزده فيلم در ارتباط با معلم بزرگ عصر ما (ايليا «ميم») (در اينترنت، شبكه هاي ماهواره اي!، ارسال به داخل كشور و پخش از طريق cd و بلوتوث ...)
2.انتشار مجدد سه ميليون نسخه از كتاب تعاليم حق (جلد يكم) و كتاب آمين(جلد يكم) بصورت الكترونيك و ارسال از طريق ايميل (دو كتاب از 43 اثر استاد) و انتشار 100 هزار جلد نسخه چاپي در كشورهاي معلوم شده و ايران.
3.پخش مجدد اينترنتي يك ميليون نسخه از فيلم هاي طور سينين و تحريفات دايره مذاهب 
4.پخش گستردۀ 5 كتاب ضد سراب (تحليل دروغ ها و تحريفات دايرۀ مذاهب وارائۀ فرمول هاي تحليل ...)
5.پخش مجدد و گسترده فيلم ضد سراب
6.پخش گسترده و مجدد افشاگري هاي مهندس محسن نمكيان(دبير كل سابق حركت حزب الله) در حمايت از حقانيت استاد و در محكوميت دروغ ها و تحريف هاي دايره مذاهب
7.انتشار و پخش گسترده و جهاني كتاب روشنگري ها (تخريب ها، تحليل ها و افشاگري ها) جلد اول و دوم
8.پخش گسترده و مجدد فيلم هاي مربوط به چك سفيد به نظام و حكومت اسلامي و مساله روشهاي مونتاژ  و تحريف فيلم و گمراه سازي افكار عمومي توسط باندهاي امنيتي (در گفتگو با نمايندگان حركت در آمريكا، انگلستان و كانادا)
9.انتشار سه اثر ديگر از 43 اثر استثنايي و كم نظير معلم بزرگ عصر ما
10.انتشار مجدد وگسترده كتاب ضدتحريف و ضد مونتاژ (روشهاي مونتاژ و تحريف و روشهاي ضد مونتاژ) بويژه در خبر سازي و فيلم سازي (بخصوص رساندن اين كتاب به فعالان حقوق بشر و فعالان سياسي)
11.انتشار تدريجي كتاب دكترين ها و تئوريهاي فراگير و نظريه هاي بنيادي معلم بزرگ تفكر، ايليا «ميم» (5 ميليون نسخۀ الكترونيك و 40 هزار نسخۀ چاپي)
12.ايجاد موج جديد شناسايي دايره مذاهب (بويژه رهبران و بزرگان پشت پردۀ آن) و افشاگري درباره دروغ ها و جنايتها و خباثت هاي اراذل و اوباش دايره مذاهب در داخل كشور
13.تعامل گسترده با VOA و  BBC و انتشار كتاب تشويق عمومي و راهكارهاي تعامل گسترده با اين دو شبكه خبري (تشويق دوستان داخل كشور از طريق ايميل و كليپ هاي ويدئويي)
14.شروع تدوين فيلم هايي از رهبران پنهان و بزرگان دايرۀ مذاهب
15.انتشار گسترده و مجدد كتاب روشهاي ضد تجسس (ضد شنود، ضد دوربين، ضد تعقيب، ضد بازيافت كامپيوتر و حافظه، ضد تكنيكهاي امنيتي، ضدبازجويي، ضدعمليات، ضد فيلم و ... و ضد پارازيتهاي ماهواره.)
16.تشويق گسترده و مجدد مردم براي ارتباط با رهبران موج سبز در خارج از كشور (از طريق ساخت كليپ و انتشار كتاب) و از جمله ارتباط با آقايان دكتر سروش، سازگارا، گنجي، مهاجراني، نوري زاده و مخملباف
17.آموزش كاربردي و فوري فيلم سازي و مستند سازي با استفاده از موبايل و دوربين هاي آماتور (از طريق فيلم و ايميل)
18.تشويق و راهبرد عملي و فني خانواده هاي زندانيان و قربانيان عقيدتي براي طرح شكايت از رهبران و بزرگان دايرۀ مذاهب در دادگاههاي بين المللي
19.انتشار كتاب چگونگي نامه نويسي (نامه سرگشاده به رهبران حكومت و انعكاس جهاني آن) همچنين اجراي طرح گسترده  تشويقي براي خودانگيخته سازي عمومي در اين راستا
20.آموزش چگونگي برقراري ارتباط موثر با رهبران جهان و رهبران كشورهاي اسلامي و جهان اسلام (به عموم علاقمندان)
21.آموزش گسترده تقيه و پيروي خاموش به اقليتهاي مذهبي و عموم مردم و بويژه پيروان استاد
22.فعال سازي مجدد 4000 وبلاگ جديد و 400 فيس بوك با هدف متمركزِ نابودي رواني  اشرار امنيتي دايره مذاهب (و رهبران و بزرگان آن) و دفاع غيرمستقيم از حقانيت استاد و تعاليم ايشان و يا اتصال اين وبلاگ ها و فيس بوك ها به شبكه اينترنتي موج سبز

توصيه هايي به پيروان و دوستداران معلم بزرگ عصر ما ايليا «ميم» رام الله كه در داخل كشور زندگي مي كنند:
1-   قانون مجازات اسلامي را با آنكه بخش هايي از آن ضد اسلامي و ضدقرآني است مطالعه كنيد و به هيچ شكل بهانه به دست ظالمان و منافقان ندهيد.
2-   اصل كليدي تقيه و پيروي خاموش را به ياد داشته باشيد بويژه در برخورد با مراكز قضايي و امنيتي
3-   مطمئن باشيد كه ما هم شرايط فردي و شخصي استادمان را در نظر داريم و مي دانيم اگر واكنش ها را شديدتر كنيم تهاجم به استاد شديدتر مي شود اما يقين بدانيد كه بركات و آثار فراواني كه در اين كار وجود دارد، پاسخ مناسبي به ابهام مربوطه است.
4-   از ياران خود در طيف هاي منصورون، حافظان و حاميان مي خواهيم كه عملاً  شناسايي خود را براي دايرۀ مذاهب غيرممكن كنيد يا فعاليت هاي خاص و اختصاصي را متوقف كنيد.
5-   استراتژي موازي سازي حركت و تكثير خوشه ها و كانون هاي مستقل حركتي را هر چه بيشتر بكار ببنديد.
6-   برنامه و راهبردهاي ما را كه حاصل صدها ساعت تفكر كارگاهي (اتاق فكر) و مشورت با نخبگان امر است مبناي برنامه ريزي ها و عملكرد بعدي قرار دهيد.
7-   قاعدۀ تكرار را فراموش نكنيد. هر مجموعه واكنش مي بايست ماه به ماه و فصل به فصل بصورت تصاعدي و موثر تكرار شود..
                                                                                                                                      25/10/88
                                                                                                                               پانزدهم ژانويه 2010
                                                                                                                            نمايندگي منصورون در آمريكا  


بيانيۀ مشترك منصورون، حافظان و حاميان ايليا «ميم» - منصورون شماره 18

(بيانيه مشترك شماره 18منصورون، حافظان(ا.م)، حاميان(ا.م) )

در واكنش به حملات اخير[1] دايره مذاهب (نهاد امنيتي برخورد با اديان و مذاهب) نسبت به جمعيت ال ياسين و معلم بزرگ تفكر استاد ايليا «ميم»، پيروان و شاگردان استاد ايليا، با راهبرد منصورون، حافظان (ايليا «ميم») و حاميان (ايليا«ميم») فاز جديدي از پروژه هاي 720 گانه را راه اندازي و فعال مي كند:
1- آموزش گسترده منشور دفاعي (دفاع رواني- تبليغي) اِل ياسين به كليۀ كانون هاي قرآني، حمايتي و تفكري و نيز به ساير پيروان و دوستداران معلم بزرگ ما (بيانيۀ 19 شامل موثرترين، قويترين و كاراترين سبك ها و روش هاي مبارزۀ نرم و ضد جنگ رواني مي باشد)
2-  تبديل منشور دفاعي ال ياسين (بيانيۀ 19) به كتاب و فيلم هاي متنوع آموزشي و انتشار گستردۀ آن
3- انتشار تعاليم، كلمات و قصارهاي معلم بزرگ تفكر ايليا «ميم» بصورت تصويري (به قصد ماندگارسازي و اثرگذاري بيشتر)
(هر كلمه و هر جملۀ‌ قصار استاد را با يك يا چند تصوير جذاب،‌ اثر گذار و هماهنگ همراه و منتشر مي كنيم و تعاليم استاد را از طريق تصاوير برتر، ماندگار و جهاني مي كنيم بنابراين شاهد دهها هزار كلام تصويري و تعليم تصوير شده خواهيم بود)
4-  فعال سازي رسمي مراكز سخنگويي اِل ياسين و ساير اقليتهاي مذهبي و معنوي در اروپا، آمريكا، آسيا، آفريقا و اقيانوسيه.
5- اجراي طرح فراگير و گستردۀ هفت اتصال در قالب مقاله، كتاب و فيلم (چرايي حقانيت استاد الياس و هفت پيوندگاه اختصاصي هر يك از ما با استاد)
6-افشاگري و تحليل استراتژي ها و راهبردهاي دايره مذاهب (دايره فرقه هاي حكومتي) در قالب مجموعۀ مقالات، گفت و گوها، سمينار (خارج از ايران) و فيلم.
7- آغاز به كار كانون طراحي و راهبرد شعارها (آموزش گستردۀ نظريۀ شعار خلاق، آموزش روش هاي شعار سازي خلاق، ارائۀ انواع الگوها و نمونه هاي شعار خلاق ... بصورت كتاب و فيلم)
8-ورود 480 محقق، مولف، مترجم و هنرمند جدید به عرصه اجرایی سازی پروژه های 720 گانه (شبکه 720، پروژه های راهبردی و طرح های کلیدی و فراگیر 720 گانه، در مقابل بیش از 360 روز انفرادی استاد ایلیا)
9- انتشار محدود و کنترل شده یازده فیلم و شش ضد فیلم (ضد مونتاژ، ضد تحریف) در ارتباط با استاد ایلیا، آل یاسین و شناسایی ایدئولوژی، ماهیت و روش های دایره مذاهب
(پس از هر دوره پخش محدود و کنترل شده، در آستانه پخش عمومی و فراگیر قرار می گیریم)
10-تشکیل پرونده انحرافات، جنایات، فساد و خیانت های مسئولان نهایی و اصلی (پدر خواندگان معنوی)  هر تشکیلاتی که دایره مذاهب، توهین و بی حرمتی به استاد ایلیا و اِل یاسین را از طریق آن به انجام رسانده است.
(زمینه سازی محاکمه پدرخواندگان نفاق و پلیدی) این پرونده ها در آینده بصورت فیلم و کتاب منتشر شده و بطور گسترده ای در جوامع رسیدگی به جنایات بشری و مدافع حقوق بشر، و نیز در جامعه ایران و در سطح جهان منتشر خواهد شد
11- شناساندن ویژه دایره مذاهب به مراکز حقوق بشر، بنیادهای بین المللی، مراکز مرتبط با اقلیت های دینی و دفاع از حقوق پیروان ادیان در سطح جهان.
12-همفکری، همگرایی و اتحاد تدریجی با مراکز معنوی ومذهبی اروپا، آمریکا و آسیا، در مقابل ایدئولوژی طالبانی دایره مذاهب (تلاش پیگیر برای راه اندازی اتاق های فکر مشترک)
13-واکنش آینه ای و متقابل به پدر خواندگان واربابان دایره مذاهب (دایره فرقه های شیطانی) و خانواده های ایشان.
(سلام با سلام، توهین با توهین، ضربه با ضربه، تخریب با تخریب، حمایت با حمایت جواب میگیرد)
14- راه اندازی دور سوم آموزش مدیریت ضد بحران و آموزش به 72 مدیر جدید (جهت راهبرد و کنترل شرایط در زمان های بحران)
15- بر اساس بیانیه 18، هجده نفر از اِل یاسین مسئولیت نوشتن 18 کتاب را (در ارتباط  با استاد ایلیا و محکومیت ایدئولوژی شیطانی و روش های منافقانه دایره مذاهب) در حداکثر سه ماه بعهده می گیرند و این 18 کتاب بر دهها کتاب نوشته شده دیگر افزوده شده  مراحل تبدیل آن به فیلم های کوتاه و فیلم های مستند آغاز خواهد شد.
16-  ثبت عضویت اعضای کلیدی اِل یاسین ونزدیکان استاد ایلیا در انجمن های بین المللی (مانند قلم، خبرنگاران بدون مرز و ...)
17-  راه اندازی فاز اول شاخه مدافعان فرزندان ایلیا؛ با هدف دفاع همه جانبه از فرزند خواندگان و فرزندان استاد ایلیا«میم»
18-   راه اندازی فاز اول شاخه شاهدان ایلیا
(با هدف مستند سازی شهادتهای به حق و مشاهدات شاهدان؛ و جلوگیری از تحریف و مونتاژ گزارش های مستند؛ از طریق تولید و انتشار کتب و فیلم های ضد تحریف، ضد مونتاژ و شاهدان حق)
19-   توجیه اختصاصی و اقناع متمرکز رهبران جهان اسلامی(در سطوح عالی و میانی) رهبران اتحادیه اروپا، آمریکا، کانادا، رهبران چین، هند و روسیه، در باره جنایات ضد بشری دایره مذاهب که بر ضد جنبش های معنوی، جریان های فکری و اقلیتهای مذهبی اعمال میشود.
(از طریق مراجعه حضوری به دفترها، ارسال فیلم، نامه و گزارش های مستند شده)
20-  ثبت و جهانی سازی نظریه های بنیادی و تئوری های فراگیر استاد ایلیا«میم» درمراکز مختلف بین المللی
(هر نظریه از طریق یک فرد یا یک گروه ماندگار، دفاع و تبیین خواهد شد و به نام همین افراد به ثبت خواهد رسید)
21- آموزش 72 مربی جدید در رشته سینا
22-   آموزش 720 کارورز جدید در رشته سینا (انرژی زایی و تاثیر گذاری روانی)
منصورون (فرزندان ايليا «ميم» )
حافظان (ا . م)
حاميان (ا . م)
تاریخ انتشار : 1/8/89  -   23 اکتبر 2010


[1] - برخي از اقدامات اخير دايره مذاهب، كه در واكنش به آنها، فاز فعلي پروژه هاي 720 گانه فعال شده است، عبارتند از:
(ادامۀ) مقالات كيهان در سال 1389(كه در آنها به استاد الياس اشاره شده است؛ نشريۀ مهرنو (شهريور 89) ، برنامۀ راديويي، فيس بوك تنفر، انتشار dvd توهين آميز در بارۀ استاد الياس در نمايشگاه بين المللي قرآن 89، رسالت (22/6/89 و ساير تاريخ ها)، مقاله توهين آميز تاخت و تاز فرقه ها در سايتهاي وابسته به دايره مذاهب، مقاله آواتار، پيامبري كه به دين نوين جهاني فرامي خواند(تير ماه 89)، مقالۀ مراقبۀ سياسي و متون و مقالات توهين آميز ديگر.

بيانيۀ مشترك منصورون، حافظان و حاميان ايليا «ميم» - منصورون شماره 19

بیانیه شماره 19
(منصورون. حامیان ایلیا «میم». حافظان ایلیا «میم»)
(بخش دوم)  

منشور دفاعی اِل یاسین (پیروان معلم بزرگ تفکر ایلیا «میم»)
1-    شناسايي دشمنان: اولين واكنش به دشمن، شناسايي كامل اوست.
بنابراين، بجاي برخورد با دشمن، ابتدا او را شناسايي كنيد. اين شناسايي شامل همۀ نقاط ضعف و قوت، گذشته، روابط، حساسيتها، انحرافات و خلافكاري ها،‌ فاميل و مسائل فاميلي، آدرس ها و بطور كلي مختصات دقيق عيني و غيرعيني او مي شود اما مهمتر از شناسايي دشمن، شناسايي كامل و دقيق اربابان و فرماندهان پيدا و ناپيداي اوست كه در اينجا هم، اربابان و فرماندهان ناپيداي نفاق و منافقين، بسيار مهم تر از جلو پرده ها هستند. بنابراين شناسايي دشمن شامل دو اولويت است: اولويت اول شناسايي سلسله مراتب دشمن و بويژه اربابان بزرگ و پشت پردۀ اوست و اولويت دوم شناسايي كامل عيني و غيرعيني خود دشمن. شناخت دشمن می بایست آنقدر کامل شود که با شناخت خود همانند شود. قدم هاي بعدي، كاري تخصصي و كارشناسي است و بنابراين نياز به تصميم و واكنش كارشناسان امور یا اتاق های فکر مرجع دارد. از سوي ديگر در حالي كه بايد دشمن را بشناسيم اما نبايد بگذاريم دشمن ما را بشناسد. كاري كنيم كه دشمن نتواند ترسيم و محاسبه اي واقعي در بارۀ ما داشته باشد؛ براي اين منظور از فنون ناشناختگي بهره ببريم. (توضيح بيشتر در ضميمه منشور)
2-     مسائل را به فرصت ها تبديل كنيد:  هر مسئله اي را به امكانات خلاق مبدل كنيد. حتی زباله ها را هم می شود بازيافت كرد و از آن انرژي گرفت.
هر حمله، فشار، نقد و تخريب را يك فرصت تلقي كنيد و آن را به بهترين امكاني كه مي توانيد تبديل كنيد. نبايد هيچ چيز را هدر داد. همانطور که زباله ها را مي شود بازيافت كرد می توان توهین ها و دروغ های دشمن را بازیافت و به ضربات سنگینی بر علیه او تبدیل کرد. در سالهاي گذشته ما تلاش كرديم همۀ فشارها و تخريب ها را به مواد اصلي و اوليۀ كتابها، فيلم ها، ضدفيلم ها و ضد تحريف هايي كه در بارۀ معلم حق و تعاليم حق ساخته شده است بدل كنيم. تلاش كرديم همۀ ضربه ها را از طريق فرآوري در فيلم ها و كتابها و استراتژي هاي جديد به قوۀ محركه و به خود حركت تبديل كنيم. سنگهايي را كه القاعدۀ فرهنگي به سوي ما پرتاب كرد جمع كرديم و از آنها طلا و فلزات گرانبها را استخراج كرديم. ژاپني ها از لجنزار براي پرورش و صادرات قورباغه استفاده مي كنند و در كنار آن لجن درماني را براي برخي بيماران انجام مي دهند. فاضلاب ها را براي توليد الكتريسيته و غني سازي خاك هاي كشاورزي بكار مي برند. از زهر مار و گزندگان ديگر قويترين داروها تهيه مي شود و همۀ اينها به ما يادآوري مي كند كه اصل تبديل را هرچه بيشتر و كاملتر در بارۀ‌ فشارها، مسائل و هر چيز ناخوشايندي بكار بگيريم. ما نبايد حتي يك كلمه يا يك حركت دشمن را از دست بدهيم. سبک تبدیل یکی از تأکیدات همیشگی استاد بوده است که بویژه در روش های تفکر و مبارزه به کرّات بیان شده است. بنابراین باید مشکلات را به مسائل و مسائل را به امکانات و فرصتها و نیروهای جدید مبدل نماییم. جهان بر ضد ایدئولوژی و آیین پلید دایره مذاهب است. جهان و قدرت جهانی با حق است بنابراین ما در این تبدیل و کیمیاگری حمایت جهانی را با خود خواهیم داشت اگر فرآیند تبدیل با مهارت و هنرمندانه انجام شود. (توضيحات بيشتر در ضميمۀ منشور ذكر شده)
3-    فرمول ها را با استفاده از سخت افزار قلم بكار بگيريد: با هر مسئله و مشكلي مواجه مي شويد فوراً آن را بنويسيد و با استفاده از فرمول متناسب حل كنيد.( به اين كار مي گوييم سخت افزار قلم)
وقتي با فشارها و مسائل روبرو مي شويد آنها را بنويسيد و حداكثر شناسايي را نسبت به آنها انجام دهيد (شناخت مسئله). سپس با رجوع به الگوها و فرمول هاي حل مسئله آن را حل کرده و تبديل به فرصت ها و امكانات طلايي كنيد. ساده ترين فرمولي كه در دست داريم روش سه دهم و سپس، هفت دهم است. همچنين اگر لازم است مسائل را تحليل كنيد به الگوهاي تارزدايي عنكبوت و الگوهاي مشابه مراجعه نماييد. در برخورد با فشارها، واكنشي و هيجاني عمل نكنيد بلكه حداكثر تدبير و تفكر را بكار ببريد كه لازمۀ آن استفاده از قلم و فرمول ها است. بعد از نوشتن مسائل و حل و تبديل آنها نمونه اي از اين گزارش ها را براي استفاده در كتابها، فيلم ها و ضدفيلم هاي بعدي به مراجع مربوطه تحويل دهيد تا مراحل ديگري از تبديل در بارۀ‌ آن انجام شود.
هر مسئله ای و هر حمله ای باید با استفاده از فرمول های مربوطه (بعد از مرور فرمول ها) برای واکنش دهی، برنامه ریزی شود (قاعدۀ‌ برخورد فرمولي). هر گونه واکنش هیجانی و احساسی یا واکنش کور و برنامه ریزی نشده مطلقاً ممنوع است.
4-     پرهيز از جدل: از جدل با مخالفان و دشمنان پرهيز كنيد همانطور كه از مصرف سيگار پرهيز مي كنيد. بحث و جدل بيهوده تا حدي ارضاء كننده و تسكين بخش نيازهاي تفكري و هويتي انسان است همانطور كه سيگار تأثير بسيار مخرب اما تا حدی تسكين بخش دارد. جدل كردن مانند سفره انداختن بر شنزار روان است. زمان و انرژي خود را در كارهاي غيرموثر و غير تعيين كننده هدر ندهيد. بحث و جدل غیر اصولی و غیرتعیین کننده یکی از روزنه های هدر دادن زمان و نیروی مبارزه است. بحث های تعیین کننده و مناظره های کلیدی اگر در شرایط عادلانه و همراه با مستند سازی و ماندگارسازی انجام شود به احتمال بیشتر هماهنگ است.
5-     در تله گير نيفتيد: عمدۀ ضربه ها و مسئله سازي ها صرفاً سناريوهاي دايره مذاهب است بنابراين وارد بازي ها و تله هاي دايره مذاهب نشويد.
نگذاريد دشمن با شما بازي كند بنابراين در قدم اول وارد بازي هاي رنگارنگ و گوناگون دایرۀ مذاهب كه ماهيت همۀ آنها يكسان است نشويد. حتي بازيهاي سالم و بي خطر هم با دشمن نكنيد چون نيات و دشمني هاي او راهبرد كنندۀ او هستند و قطعاً در اين بازيهاي بظاهر سالم چند زمانه، ضربه هايي طراحي شده است. اگر ناخواسته به بازي وارد شده ايد فوراً بيرون بياييد و نگذاريد دشمن با شما بازي كند. هر حركت دشمن حيله گري مانند دايره مذاهب را يك تله و ضربه فرض كنيد و طوري رفتار نكنيد كه او مي خواهد. نگذاريد دشمن شما را به دنبال خود بكشد. سناريوي او را دنبال نكنيد بلكه به بهترين شكل ممكن سناريوي دشمن را به هم بريزيد و در بهترين زمان سناريوي خوب را غالب كنيد.
6-    وادار كردن دشمن به انكار: بگذار دشمن دروغ هایش را بگوید و شخصیت دروغگویش را نشان دهد.
وقتي دشمن واقعيت هاي مسلم و آشكارنشده را انكار می كند، خود را در باتلاقي بلعنده گرفتار مي سازد. بنابراين وقتي مي بينيم كه دشمن در حال انكار واقعيت مسلم و قطعي است نبايد فوراً واكنش مخالف نشان بدهيم بلكه مي بايست انكار و در واقع دروغ و تحريف هاي او را مستند كنيم و از اين استنادها كه دال بر دروغگويي و بي اعتباري دشمن است در كتابها و فيلم ها و ضدفيلم ها استفاده نماييم. بايد بگذاريم دشمن در چاهي كه به دست خودش حفر مي كند گرفتار شود. بايد به او ميدان داد تا شخصيت دروغگو و تحريف گر و حقه باز خود را بروز دهد و آنگاه در زمان طلايي و هنگامي كه راه عقب نشيني ندارد، دروغ هاي او را بطور گسترده و پرتكرار افشا كرد. مخصوصاً بوسيلۀ فيلم ها و ضدفيلم هاي كوتاه و با حمایت غیرمستقیم رسانه های قدرتمند. باید به دشمن فرصت آن داده شود تا خودش را یا از طریق عواملش حداکثر دروغ و تحریف را ارائه دهد و سپس طی پروژه های پازلی، بی اعتباری و دروغگویی دشمن را به همگان و برای همیشه نشان داد.
7-     تله گذاري و بازي سازي: براي دشمن شرور تله بگذاريد، سناريوهاي هوشمندانه طراحي كنيد و او را به بازي بگيريد. اگر به دنبال دشمن برويد شكست شما تضمين شده است و اگر دشمن را به دنبال خود بكشانيد به سمت پيروزي مي رويد. دشمن شرور و ظالم را به آزمايشگاه انواع تله ها و فرمول ها و بازيهاي خود مبدل كنيد. آنها را مانند موش هاي طاعوني بكار بگيريد و هوشمندانه ترين و هماهنگ ترين سناريوها را روي آنها امتحان كنيد.
8-    مستند سازي : زندگي مبارزه اي خود را (با ثبت و ضبط چگونگي برخورد با دشمن) مستند كنيد.
همۀ مسائلي كه با آن مواجه مي شويد، همۀ‌ راه حل هايي كه اتخاذ مي كنيد، همۀ اشتباهات و انتخاب هاي درست، همۀ موفقيت ها و شكست ها، همۀ سناريوها و بازي هايي كه طراحي مي كنيد يا در آن گير مي افتيد، و بطور كلي همۀ ابعاد زندگي مبارزه اي خود را ثبت و ضبط كرده و در صورت امكان آن را تبديل به يك كتاب و با همكاري دوستان ديگر تبديل به فيلم كنيد. در صورت امكان اين كتاب و فيلم را بصورت آموزشي تهيه كنيد تا طبق اِعمال اصل تكثير و ازدياد، به بركت زندگي شما مبدل شود.
9-     جذر مسئول نهايي و ريشه زني: فريب مترسك ها و عروسك ها را نخوريد. بر عروسك گردان و ارباب مترسك ها [بزرگان و رهبران اصلي دايره مذاهب؛ دايره فرقه ها] متمركز شويد. ريشه هاي درخت شرارت را هدف بگيريد نه برگ ها و شاخه هاي آن را. مغز و قلب ظلم را هدف بگيريد نه دست يا ابزارهاي دست او را. وقتي منافقان به شما حمله مي كنند اربابان پشت پرده آنها را شناسايي كنيد و واكنش ها را متوجه اربابان پشت پرده آنها كنيد. چشم هاي فتنه را كور كنيد و قلب ظلم و مغز نفاق را هدف بگيريد. در معادلات، مسئول نهايي را پيدا كنيد و با تمركز بر او معادله را حل كنيد. به دنبال سرچشمۀ اصلي انتشار ميكرب ها باشيد و اقدامات اصلي را متوجه سرچشمۀ اصلي ميكرب ها كنيد. وقتي خود را به مترسك ها و ابزارهاي دست عروسك گردان گرفتار مي كنيد در بازي ها، تله ها و سناريوهاي ارباب مترسك ها گرفتار شده ايد.
   یک ضربه بزرگ از هزاران ضربه کوچک موثرتر است. بنابراین باید همۀ برنامه ریزی ها و امکانات و آمادگی را برای واکنش های بزرگ [در محكوميت دايره مذاهب، دايره فرقه هاي شيطاني] به میدان آورد نه واکنش های جزئی. ضربۀ بزرگ متوجه مغز سيستم نفاق و قلب پليد ظلم است. ضربۀ بزرگ، ستون هاي اصلي نفاق و ظلم را از كار مي اندازد و بنيادها و پايه هاي اصلي شرارت را هدف قرار مي دهد (قاعدۀ‌ ضربۀ بزرگ)
10-توليد آنتي ويروس: هر مسئله را (با استفاده از نرم افزار سازي) طوري حل كنيد كه صدها مسئله را حل كرده باشيد. وقتي با ويروس هاي ساخته شده دشمن مواجه هستيد آنتي ويروس هاي لازم را طراحي  و تكثير كنيد. برخورد با ويروس ها فرصت خوبي است براي شناسايي ويروس ها و توليد آنتي ويروس ها. در برخورد با سلاح هاي دشمن، ضدسلاح هاي جديد و متناسب را توليد كنيد. براي هر نيزۀ جديد يك سپر يا ضدنيزۀ جديد توليد كنيد. به ميكرب ها ميدان بدهيد و سپس آنها را كاملاً شناسايي كنيد و پس از توليد قويترين ميكرب كش ها، ميكرب زدايي كنيد.
11-به آمين،تعاليم و متون هماهنگ رجوع کنید: كتاب آمين و ديگر متون تعليمي از يك جنبه سرشار از فرمول ها، ضدفرمول ها و بويژه آنتي ويروس های ضد الاهیسم و ميكرب كش هاي قدرتمند ضد معنوی است. اعتقاد بر اين است كه در مجموعۀ تعاليم حق به همۀ مسائل و ابهامات پاسخ هاي قدرتمند و كافي داده شده است بنابراين در مواجهه با مسائل و مشكلات مي توانيد با رجوع به تعاليم حق و بويژه كتب آمين به حل آنها بپردازيد. اما قرآن مرجع نهايي و اصلي ما براي حل مسائل اعتقادي است. بنابراين هجوم مسائل مي تواند به عامل رجوع ما به قرآن و حديث منجر شود.
12-روش ديناميكي و متغير را بكار ببريد: مختصات و روش ها را مقطع به مقطع تغيير بدهيد.
در روز پاياني ماه (يا حداكثر روز پاياني هر فصل) مختصات ظاهري و هر چيزي كه ممكن است عامل رديابي (توسط) دايره مذاهب باشد را تغيير دهيد. اسامي مستعار، تلفن هاي امن، قراردادهاي كلامي، الگوهاي رفت و آمد، كامپيوترها و هر چيزي كه ممكن است به عاملي براي رديابي شما (توسط دايره مذاهب) منجر شود را تغيير دهيد. علاوه بر آن، تغيير گام به گام روش ها و تاكتيك ها ضروري است.  همچنين به محض اينكه متوجه شديد دايره مذاهب مختصاتي (در هر زمينه) از شما را بدست آورده، اين مختصات را تغيير دهيد. منافقان را گيج و گمراه كنيد همانطور كه خداوند با آنها اين كار را كرده است.
13-خودتان را تكثير كنيد. طبق قراري كه زمستان سال 1385 اكثر مسئولين ال ياسين با خود استاد (ايليا «ميم») داشتند، قرار شد هر مسئول و مدرسي خود را در افراد آماده تكثير كند (قاعدۀ تكثير مديران)در اين مقطع بطور جدي تري بايد به اين قول و قرار عمل كرد. به جاي اينكه صرفاً مسائل را حل كنيد، روش هاي حل آن مسائل را به افراد آماده آموزش دهيد. تكثير هر مسئول و مدرس مي بايست طبق الگوها و فرمول هاي تكثير صورت گيرد. از طريق دفترچه تكثير، همراهي حضوري، ماكت و تجربۀ مستقيم.
هر مدير و مدرسي می بایست مبدل به حداقل 12 و حداکثر 120 مدير و مدرس شود تا اگر خودش دچار مشکل شد، فرد دیگری جای او را بگیرد و از طرف دیگر بطور همزمان بتواند حداقل 12 محور را راهبرد و مديريت کند. (توضيح بيشتر در ضميمۀ منشور)
14-جهاني سازي: خود را در پيوند با امواج جهاني و جهاني شدن بشناسانيد. بنابراين ضروري است ال ياسين و ايليا را به تناسب امواج فعال جهاني معرفي و تبيين كنيم. بايد به زبان جهاني و به شيوۀ هماهنگ با شرايط موجود سخن بگوييم و عمل كنيم. لازم است نقش خود را در ارتباط با وقايع و روندهاي فعال جهاني، بصورت راهبردي تعريف كنيم. بنابر اين دفاع و ضد حمله هاي خود را با امواج جهاني و شرايط روز دنيا پيوند مي زنيم. نبايد نسبت به انواع موج هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي بي تفاوت باشيم بلكه حداكثر برنامه ريزي و بهره گيري از اين امواج، به قصد جهاني سازي، ضروري است.
15-دشمن واحد: دچار آشفتگي ذهني و پراكندگي عملي نشويد. دشمن واحد يكي است بنابراين ضروري است كه فقط بر يك دشمن كه آن دايره مذاهب (دايره فرقه هاي شيطاني) است متمركز شد. همۀ دشمنان و مهاجمان ظاهري ديگر تحت راهبرد مستقيم و غير مستقيم دايره فرقه هاي شيطاني (دايره مذاهب) قرار دارند. بنابراين در همۀ ضد حمله ها و دفاع ها مي بايست متمركز بر دايره مذاهب (دايره فرقه هاي سياه) عمل كرد. نبايد به دشمنان مجازي و قالب ها و سپرهاي هجومي دايره مذاهب مشغول شد بلكه در همۀ ضد حمله ها و دفاع ها بايد دشمن اصلي را هدف گرفت.
16-ضد جنگ: روش ها و استراتژي هاي دشمن را بشناسيد و ضد جنگ ها (ضد استراتژي. ضد حمله) را به كار بگيريد. بعنوان مثال عمده ترين تاكتيكهاي دايره مذاهب (دايره فرقه هاي سياه) عبارتند از:
1-دروغ      2- تحريف و مونتاژ (بويژه با استفاده از سبك نقطه زني و برش و جعل)      3- حقه و فريب         4- نفاق (تفرقه و اختلاف افكني)        5- اغفال مسئولين ميانه رو     6- بمباران ذهني (توجيه اغفال گرانه)      7- شبيه سازي منفي و پيوند تبليغي مخالفان با موضوعات نفرت انگيز        8- ريشه زني (سرزني) و سپس انهدام ريشه      9- بدبين سازي و سياه نمايي (اتهام زني موذيانه)       10- شبهه افكني و ترديد زايي    11- لقب سازي       12- تحقير و كوچك نمايي         13- سناريو نويسي و تلاش براي تحميل سناريو بر واقعيات جاري       14- موج سواري با افكار عمومي و احساسات مردمي       15- وحشت زايي        16- سوء استفاده از مقدسات و استفادۀ ابزاري از آن       17- هدف وسيله را توجيه مي كند      18- استفاده از بلندگوهاي مختلف      19- اتهام زني      20- ترور مرحله اي        21- مشغول سازي       22- انكار واقعيت ها     ...

17-شعار بسازيد: هر معنا و مفهوم مورد توجهي را [در دفاع از حقانيت و در محكوميت دايره مذاهب؛ دايره فرقه هاي سياه] به يك شعار تبديل كنيد. نه فقط آرمانها و قصدهايمان را به شعار تبديل نماييم بلكه كليۀ موضع گيري ها را به شعار مبدل كنيم. فراموش نكنيم آموزۀ «شعارها، شعورها را مي سازند و شعور همه چيز را مي سازد» همۀ مفاهيم كاربردي و راهبردي را مي بايست بصورت شعار درآوريم؛ همۀ روش ها، اصول، خطوط، استراتژي ها و راهبردها. همچنين از طريق شعارها مي توانيم چيزهايي را تغيير جهت دهيم كه راه ديگري براي تغيير جهت آنها نيست بنابراين شعارها را به مثابه «نرم افزارهاي كاربردي» مي بايست طراحي كرد و از طرق مختلف انتشار داد.
18-مدارهاي دفاعي: براي هر دسته از تهاجم ها و مسائل يك مدار دفاعي ويژه را طراحي و راه اندازي كنيد.
اين توصيه متوجه برنامه ريزان است. براي انواع مختلف فشارها و هجوم هاي دايره مذاهب، مدارها، الگوها و نرم افزارهاي دفاع تخصصي ايجاد كنيد. براي هر نوع پاسخ و دفاعي (در مقابل هر حمله) مكانيسم سازي كنيد. همچنين كانون هاي دفاع تخصصي را براي راهبرد اين انواع دفاع ويژه راه اندازي نماييد. تهاجم و تخريب هاي دايره مذاهب به راحتي تبديل به دانش تخصصي دفاع رواني، كارورزان دفاع رواني و مراكز تخصصي دفاع رواني مي شود بنابراين نبايد از اين فرصت غفلت نمود بلكه بايد آن را در برنامه ريزي ها و برنامه سازي ها منظور كرد.
19-احياء اتاق هاي فكر: هر مسئله و تهاجمي را به موادي براي تجديد و استمرار اتاق هاي فكر تبديل كنيد. مسائل را بگيريد و با مشكلات برخورد كنيد اما حل نهايي آن را به اتاق هاي فكر یا کانون هایی كه عضو آن هستيد موكول نماييد. بنابراين از اين طريق فشارها را به قوۀ محركه و غذاي فكري كانون هاي تفكري مبدل ساخته ايد.
20-قاعدۀ جدول واکنشی : در مقابل هر حمله يا ضربۀ دايره مذاهب به جدول واكنشي رجوع كنيد. همۀ واکنش ها و حمله های دایره مذاهب در این سه سال در جدول قرار داده شده است. همۀ روش های حمله، همۀ انواع اتهامات، همۀ شگردها و استراتژی ها و همۀ حقه ها و ترفندهایی که دایره مذاهب بر ضد اِل ياسين، استاد ایلیا یا شخصیتهای مذهبی و معنوی مختلف بکار برده است. در مقابل هر حملۀ جدید دایره مذاهب می بایست به جدول واکنشی مربوطه مراجعه کرد. برای هر کنش و حمله تعداد زیادی واکنش طراحی و تدبیر شده است که مبنی بر سبک های مبارزه (آینه ای، تبديلي، تكثيري ...) است. احتمال اینکه دایره مذاهب بتواند از روش ها و حقه های جدیدی استفاده کند بعید است اما در صورت استفاده از حقه ها و حمله های جدید می بایست مشابه آن را از جدول واکنشی پیدا کرد و بر حسب همان، واکنش های لازم و ضروری را داشت.
21-اطلاع رساني كامل و فراگير: در مقابل نقطه زني، كل تصوير  را نشان بدهيد. يكي از استراتژي هاي دايره مذاهب، نقطه زني است. يك نقطه از كل تصوير را هدف قرار مي دهد و همۀ قسمتهاي بعدي، قبلي و پيراموني موضوع را حذف مي كند و اين نقطۀ تاريك شده و تحريف شده را پر رنگ و بزرگ كرده و به مخاطبان ارائه مي دهد. از يك متن، يك جمله را مي گيرد، بقيه را حذف مي كند. خلاصۀ انجيل را مي گويد «سه خدا وجود دارد». صحيونيست ها هم قرآن را اينطور خلاصه مي كنند: كتابي كه صرفاً در بارۀ جنگ و خونريزي و كشتن است...
يك راه مقابله با اين نوع تحريف، كامل گويي است. بنابراين هر نقطه اي كه آنها در بارۀ استاد ايليا و ال ياسين مطرح كنند ما روش كامل گويي را اعمال كرده و كل آن مطلب (قبل، بعد، پيرامون، شرايط و ...) را در سطح گسترده و فراگير اطلاع رساني مي كنيم. در برابر هر ابهامي ما همۀ واقعيت هاي مربوط به آن ابهام را مطرح مي كنيم تا همان نقطۀ ابهام به نقطه اي پرنور و ستاره وار مبدل شود. از سوي ديگر هر کنش و حمله دایره مذاهب و هر واکنش و دفاع ما باید بصورت گسترده به همۀ رسانه هاي موثر و شبکه های خبری، رهبران و مراکز بین المللی اطلاع رسانی شود.
22-كتاب، فيلم، ضدفيلم: مجموعۀ پاسخ ها به هر يك از حمله ها و مسئله سازي هاي دشمن مي بايست در نهايت بصورت كتاب، فيلم و ضد فيلم درآمده و در بهترين زمان منتشر شود. بنابراين ما هر حمله، هر فشار و هر مسئله را به يك كتاب تبديل كرده، كتاب را علاوه بر بيان واژه اي، بصورت تصويري نيز ترسيم كرده و سپس آن را به يك فيلم كوتاه يا بلند تبديل مي كنيم. اما از آنجا كه دايره مذاهب پيوسته تلاش كرده است تا مستندات اِل ياسين را زير سوال برده و تحريف كند، بعد از ساخت فيلم، ضدفيلم (و ضد تحريف و ضد مونتاژ) آن را نيز مي سازيم و در اين ضد فيلم همۀ تدابير ممكن را براي حفاظت و جلوگيري از تحريف و مونتاژ مستند اصلي بكار مي بريم. (توضيح بيشتر در ضميمه منشور)
23-فراخوان و پيوندزني: در واكنش به هر حمله اي، آمادگان يا توانمندان بيشتري را به حركت پيوند بزنيد؛ بويژه در زمينه هاي مورد نياز. با هر فشار و حمله، افراد جديدي را براي احقاق حق و دفاع از حق، فعال كرده و وارد ميدان مي كنيم. حتي اگر نخواهيم پاسخ مستقيمي به هر حمله بدهيم، با انجام فراخواني و پيوند زني بيشتر، واكنش خود را بروز مي دهيم. گسترش و فراخواني، كاري عمومي و هميشگي است اما در فشارها بر شدت اين پيوندزني و فراخواني مي افزاييم.
توجه: بیشتر روش های منشور دفاعی ال یاسین حاصل بازنویسی کاربردی و راهبردي قسمتهایی از آموزه های مبارزه از کتاب روش های مبارزه نورانی (ایلیا سای مبارزه) اثر ایلیا «میم» معلم بزرگ تفکر و مبارزه می باشد. بعضي از اين آموزه ها به تناسب شرايط روز مورد بازنويسي و كاربردي سازي قرار گرفتند.

                                                                             منصورون (فرزندان ايليا «ميم» )
                                                                                                                              حافظان (ا . م)
                                                                                                                              حاميان (ا . م)

ضمیمه اول منشور دفاعی ال یاسین

الف) توضيح بيشتري در بارۀ دشمن شناسي
اگر عميقاً بداني كه دشمن منافق مي خواهد با تو چكار كند، اگر بفهمي كه او براي تو چه مي خواهد آنگاه اولين ضربة اساسي را به دشمن وارد كرده اي و اولين پيروزي ات را بدست آورده اي.
بدان و مراقب باش كه دشمن منافق مي خواهد تو را بترساند، روحيه تو را تضعيف كند، تو را بخرد، فريب ات دهد و به هر شكل ممكن تضعيف ات كند. دشمن مي خواهد تو را بشناسد اما تو او را نشناسي، تو را خواب كند و در بي خبري ات تو را از درون يا از نقاط حساس مورد هجوم قرار دهد و نابود كند. او مي خواهد تو را به دنبال خودش بكشد، خسته و فرسوده ات كند. نا به هنگام تحريك ات كند يا تو را به فرار وا دارد. كاملاً مراقب اش باش او مي خواهد قواي تو را متفرق كند چون مي داند كه قدرت تو در يكپارچگي تو است. سعي دارد اعتقادات و اهداف تو را تغيير دهد يا در آنها شك و ترديد و تزلزل وارد كند. او از تفكر و برنامه ريزي و هوشمندي تو وحشت دارد پس تلاش مي كند تا اين امكان را از تو سلب كند. از روابط وسيع و مؤثر تو بيمناك است بنابراين مي كوشد كه آن را محدود سازد. او سعي دارد تا از نقاط ضعف تو، در جهت پيروزي و اقتدار خود، حداكثر استفاده را بكند. منتظر است تا حساس ترين و كاراترين ضربه را به تو وارد كند. قصد دارد در تو نفوذ كند و نقشه ها و افكار تو را بخواند. براي تخريب روحيه  تو و ضربه زدن به شخصيت تو به هر كاري كه براي اش ممكن است دست مي زند و همه حقه هاي تبليغاتي را بكار مي گيرد اما تو فراموش نكن كه دشمن منافق تو، لااقل بعنوان دشمن تو، دروغگو ترين، حقه باز ترين و بي اعتمادترين هاست...
  [از کتاب روش های مبارزه نورانی (ایلیا سای مبارزه) اثر ایلیا «میم» معلم بزرگ تفکر و مبارزه]

ب) توضیح بیشتری در بارۀ کاربرد سبک تبدیل در مبارزه با دشمنان.
... با حمله ها و فشارها بطور دقيق تر چكار بايد بكنيم؟
1-     حمله ها را تبديل به محصولات ماندگار و هميشگي كنيم. آنها را به مواد اوليه براي مقاله نويسي، كتاب، فيلم و ضدفيلم تبديل كنيم. هم شخصاً مي توانيم بنويسيم و فيلم بسازيم و هم مي توانيم در پروژه هاي مشترك و بزرگي كه در واكنش به هر حمله تعريف مي شود، حضور موثر داشته باشيم و هم هر دو امكان را.
2-     حمله ها را به رهبران جهان ومراكز مسئول و موثر جهاني منعكس كنيد. اين كار هم بصورت شخصي قابل اجراست و هم با حضور در پروژه هاي مربوطه. هر مطلب روزنامه، سايت، راديو، تلويزيون، سخنراني در محافل مختلف يا ديگر برنامه هايي كه بر ضد استاد و ال ياسين است را لازم است به همۀ رهبران جهان اسلام، رهبران كشورهاي بزرگ، نمايندگان پارلمان هاي كشورهاي پيشرفته بويژه اروپا، آمريكا، روسيه و كانادا، به رهبران جريانهاي مذهبي و حقوق بشر در سراسر جهان و ديگر افراد و نهادهاي بين المللي منعكس كنيد. اصل فايل (صوتي، تصويري يا word ) را به دفاتر مراكز مسئول بين المللي و رهبران جهان ارسال كنيد و از آنها راهنمايي و حمايت و پشتيباني بخواهيد. طي سه سال گذشته ما اين كار را بارها انجام داده ايم و نتايج فوق العاده اي از آن گرفته ايم. حتماًَ آدرس هاي دقيق، زمان و مكان و ديگر مشخصات مستند مربوط به فايل ها را هم ارسال نماييد همراه با قطعاتي از فيلم ال ياسين. پيام حمايت خواهي و دادخواهي خود را ابتدا در يك عبارت (كمتر از يك جمله) و سپس در دوسه جمله توجه برانگيز و خيره كننده خلاصه كنيد. درخواست حمايت و پشتيباني را بعد از تاريخچۀ كوتاهي از معرفي عموم (نه خاص) استاد و ال ياسين مطرح كنيد. از منزل تماس نگيريد بلكه از كافي نت يا محل هاي ديگري كه به سادگي قابل رديابي نيست. خود را بجاي آن افراد و مراكز مسئول بگذاريد و ببينيد كه در مواجهه با حمايت خواهي و دادخواهي شما با چه سوالات و ابهاماتي مواجه مي شوند. پيشاپيش و بصورت بسيار خلاصه به اين سوالات و ابهامات پاسخ دهيد. طي سه سال گذشته همۀ حمله ها و فشارهاي دايره مذاهب بصورت مستند و با آدرس ها و مصداق هاي مربوطه به مراكز مسئول، رهبران جهان و شخصيتهاي بين المللي منعكس شده است بنابراين تكرار انعكاس مستندات حمله هاي گذشتۀ دايره مذاهب، الزامي نيست. پک ارسال شده به رهبران جهان و شخصیتها و مراکز بین المللی در دو عدد DVD تنظیم شده است. این پک یک الگوی کامل و هماهنگ از چگونگی انعکاس مطالب به رهبران جهان است بنابراین می توانید کاملاً و بطور دقیق بر اساس این پک عمل کنید. آدرس 825 مرکز، شخصیت بین المللی و رهبران سیاسی و مذهبی و معنوی در فایل آدرس های مهم ذکر شده است. این آدرس ها مخاطبان اولیه و مهم انعکاس حملات و فشارهای دایره مذاهب است.
3-     حمله ها و فشارها را به فرصتي براي يادگيري عملي روش هاي مبارزه و تمرين مبارزانديشي مبدل كنيد. طراحي فرمول هاي مبارزه را مي توانيد از اين طريق ياد بگيريد. با هر حمله اي، طراحي فرمولهاي دفاعي و واكنشي را تمرين كنيد. برنامه ريزي را تمرين كنيد و چه بهتر كه فرمول ها و يافته هاي خود را به اتاق هاي فكر انتقال دهيد. همچنين مي توانيد كانون قرآن خود را با توجه به اين مصالح و مواد اوليه (حمله ها، فشارها، تهاجم تبليغاتي) به يك اتاق فكر (كوچك و در حال شكل گيري) مبدل نماييد.
-        ...
 همچنين در كتاب 720 پروژۀ راهبردي (پروژه هاي 720 گانه) در بارۀ كاربرد سبك تبديل اين توضيح به چشم مي خورد:
قاعدۀ تبدیل: هر حمله، هر کنش، هر مشکل، هر تهمت و اتهام و هر گونه فشار و مشکل سازی دایره مذاهب می بایست مبدل به واکنش های راهبردی و خلاق شود. ما باید نیزه های دایره مذاهب را به موشک های عظیم فرهنگی مبدل کنیم و به سمت بزرگان و رهبران و مقدسان دروغین آنها نشانه برویم همانطور که ماه قبل که روزنامۀ جمهوری اسلامی به استاد حمله کرد، آن حمله تبدیل به دهها واکنش بزرگ و راهبردی شد و نوع جدیدی از صنعت فیلم سازی و فیلم های واکنشی را به فهرست های کاری ما اضافه کرد.
ج ) توضيح بيشتري در بارۀ قاعدۀ تكثير مدرسان و مديران از كتاب 720 پروژۀ راهبردي [پروژه هاي720 گانه]
هر مدرس و مدیري باید در 12 تا 120 نفر تکثیر شود. مطابق قاعدۀ 7 مرحله ای تکثیر که در دفترچه راهبرد حم وجود دارد هر مدیر و هر کدام از حلقه های ایلیا می بایست همۀ چیزهایی را که می دانند بعلاوۀ همۀ روشها، بینش ها و اصول و قواعد را به 12 تا 120 نفر آموزش بدهد. اگر در سالهای گذشته استاد ایلیا تکلیف تکثیر را مقرر نمی کرد امروز که ایشان در شکنجه گاه دایره مذاهب  است و در انفرادی بسر می برد کل فعالیت ها و کل روند و حرکت دچار فروپاشی و اضمحلال می شد اما به لطف خداوند در این دوازده ماهی که استاد در انفرادی است همه چیز برکت پیدا کرد. همه چیز یا بیشتر چیزها دچار ازدیاد و فراوانی شده است. علیرغم همۀ مشکلات و نارسایی ها و گاهی ریزش ها ما اگر سال 86 یک رودخانه بوده ایم امروز و بعد از برخوردها، به چند رودخانۀ بزرگ تبدیل شده ایم. اگر یک کوه بودیم امروز به سلسله جبال مبدل شده ایم. اگر سال 86 که برخوردها را شروع کردند ما یک فیلم ساز داشتیم امروز دهها نفر آموزش های عملی فیلم سازی دیده اند و ما علاوه بر این دهها فیلم ساز، صدها فیلم و ضدفیلم داریم. امروز با هزاران وبلاگ دهها سایت داریم كه هر زمان تصميم به فعال شدن آنها باشد، آنها را فعال مي كنيم. تعداد قابل توجهی پایگاه در خارج از کشور داریم. صدها دوست واقعی در دولتهای مختلف داریم. دوستان ما که فقط آشپزی و رانندگی بلد بودند امروز با انواع شیوه های امنیتی، روش های دفاع روانی، روش های مبارزه و انواع آموزه ها آشنایی نسبی دارند. ما امروز بزرگترین زرادخانۀ فرهنگی را داریم که اگر به این تصمیم برسیم که وقتش است در زمان کوتاهی می توانیم دایره مذاهب و ایدئولوژی شیطانی و فرهنگ طالبانی او را نابود کنیم.
د ) [از كتاب 720 پروژۀ راهبردي؛ پروژه هاي720 گانه]توضيح بيشتر در بارۀ فیلم بجای موشک: در چنین شرایطی که معلم ما برای دوازدهمین ماه در انفرادی و تحت شکنجه های دایرۀ مذاهب قرار دارد کاملاً ضروری است که از مجموعۀ فیلم ها و ضدفیلم ها (ضدتحریف ها و ضدمونتاژ ها)ی ساخته شده، در سطوح محدود یا گسترده استفاده کنیم. امروز ما بیش از 340 فیلم و ضدفیلم در حمایت و دفاع از حقانیت استاد ایلیا و تعالیم او و در محکومیت و شناساندن ماهيت شيطاني دایره مذاهب ساخته شده است که باید با برنامه ریزی دقیق و برای مخاطبان مشخص از آنها استفاده کنیم و هر گاه دایرۀ مذاهب متوسل به فیلم سازی عمومی شد ما هم از استراتژی عمومی سازی فیلم ها استفاده کنیم.
منصورون (فرزندان ايليا «ميم»
        
(حافظان (ا . م
حافظان (ا . م)

نظریه انتفاضه دیجیتالی

به نام حقيقت و آزادي

ما امروز جمعي از حاميان معلم بزرگ «ايليا ميم»، قصد كرده ايم تا در كنار تمامي جنبش هاي مردمي و آزادي خواه ايراني همچون دانشجويان، كارگران، معلمان، نويسندگان و روزنامه نگاران، اقليت هاي مذهبي و هر مبارز حقيقت جويي كه خواهان گسترش عدالت است، حركتي را بر ضد طالبان مذهبي و القاعده فرهنگي ايران آغاز كنيم. ما معتقديم كه در پاسخ به ظلم ها، بي عدالتي ها، تفتيش عقيده ها و جنايت هاي اين قصبان انديشه، بهترين سلاح ما فكر و قلم ماست. اگر آنها با زور و باتوم، با شكنجه و اعدام مي خواهند ما را سركوب كنند، در برابر، ما با قدرت تفكر و طراحي نظريات كاربردي به مقابله با آنان برمي خيزيم.
معتقديم كه بهترين و موثرترين الگوهاي مبارزه اي را مي توان در تاريخ قيام ها و انقلابات مردمي بازيابي كرد. مبارزاني كه در راه آشكاري حقيقت و آزادي، درس هاي بزرگي را براي ما مبارزان امروز بر جاي گذاشته اند. تاريخ همواره اين پيام را با خود داشته است كه هم پيماني مردم در برابر ظالمان و زورگويان قدرتمند، پيروزي بزرگي را به همراه خواهد داشت. پس در پاسخ به همه ظلم ها و بي عدالتي ها، از امروز يك صدا باهم تلاش می کنیم تا حقایق را فریادوار برای همۀ جهانیان آشکار کنیم و تا تحقق هدفمان تا پايان مبارزه خواهيم كرد. مبارزه اي از جنس آگاهي و گسترش بيداري. و امروز تمامي ملت هاي ظلم ستيز و عدالت پيشه جهان را در اين حركت بزرگ و بيدار كننده فرا مي خوانيم. باشد كه شاهد نابودي و ريشه كني قصابان آزادي و خشونت طلبان ايران زمين باشيم.


نظريه انتفاضه ديجيتالي

انتفاضه مردم فلسطين بر عليه رژيم غاصب صحيونيستي با توسل به سنگ  انجام ميشود از اين رو انقلاب سنگي ناميده شده است. و ما با الهام گرفتن از نام انتفاضه ، حركت جديدي را با عنوان انتفاضه ديجيتالي آغاز ميكنيم. [1]
در انتفاضه ديجيتالي ما بجاي سنگ از ايميلها و نامه هاي الكترونيك استفاده ميكنيم. بستر انتفاضه ديجيتالي كوچه ها و خيابانها نيست بلكه شبكه جهاني اينترنت است. كشورها و قاره هاست. هزاران شبكه ماهواره ايست. در انتفاضه ديجيتالي معلوم نيست كه چه كساني سنگ را پرتاب ميكنند زيرا استتار  مبارزان ، از اولين شروط آن است. در اين مبارزه ما فقط گاهي سنگ را مستقيما به سوي دشمن پرتاب ميكنيم و در اكثر مواقع بسته هاي آگاهي و سنگهاي اطلاعاتي خود را در اختيار رسانه هاي بين المللي ، رهبران جهان ، مراكز تصميم گيرنده ، سياستمداران و رهبران مياني ، مراكز حقوق بشر  و هزاران شبكه ماهواره اي قرار ميدهيم. سلاح ما اطلاعات است ، افشاگري است. نقد كوبنده و هوشمندانه و مختل كننده است. در انتفاضه ديجيتال  ما دروغها ، تحريفها و حقه بازيهاي ظالمان را در سطح جهان افشا خواهيم كرد. توطئه هاي آنها بويژه پروژه هاي امنيتي كثيف آنها را براي افكار عمومي باز خواهيم كرد. بر نقاط حساس آنها دست خواهيم گذاشت...
ما زماني نظريه انتفاضه ديجيتالي را مطرح كرديم كه كه بيش از يك سال است از شروع آن ميگذرد. اگر چه به آرامي و به تدريج آغاز شد اما روز به روز بر شدت آن افزوده ميشود. ما هنگامي نظريه انتفاضه ديجيتال را مطرح ميكنيم كه مطمئن هستيم حداقل سه هزار نفر از دوستانمان با اين نظريه كارآمد آشنايي لازم و كافي را دارند بنابراين ديگر امروز اگر هم زندان برويم يا اعدام شويم اتفاق خوبي خواهد بود. زيرا حركت ما توسط دوستانمان ادامه ميابد و روزبروز بر معتقدان و ملتزمان به اين نظريه افزوده ميشود...
اما چرا  اين نظريه را ابداع ، تبيين و اجرا كرديم، چرا آن را مكتوب و مدون ساختيم و چرا آن را به دوستانمان آموزش داديم و از آنها خواستيم آن را به همگان آموزش دهند. چرا؟
جمع ما بعنوان سومين اتاق فكر دوستداران و پيروان ايليا با عنوان «ايليار» تصميم گرفت كه در واكنش به 180 روز زندان انفرادي معلم محبوب و استاد عزيز ما ايليا «ميم» ، صدو هشتاد نظريه راهبردي و تعيين كننده را بر ضد طالبان مذهبي دايره مذاهب و القاعده فرهنگي ايران ابداع نموده و  انتشار دهد.

                                                                                                            ايليار
                                                                                                وابسته به منصورون




[1]  در هر زمان مي توان بهترين الگوهاي موفق مبارزاتي را در قيام ها و انقلابات تاريخي فرهنگ ها و ملل مختلف جستجو كرد. و بر همين مبنا ما امروز با توجه به هماهنگي زمان و شرايطي كه در آن قرار داريم، روش انتفاضه ديجيتالي را برگزيديم. انتفاضه در لغت به معناي انقلاب، جنبش، قيامي عليه رخوت و ركورد و حركتي توأم با نيرو و شتاب است. فلسطيني ها زماني روش انتفاضه را برگزيدند كه جبهه مهاجم با وسيع ترين و قدرتمندترين امكانات و سلاح ها به مقابله با آنان روي آورده بود. موازنه اي نابرابر و ناعادلانه. سنگ در برابر توپ و تانك... مانند وضعيت امروز تمام آزاد انديشان ايران...


نظر خدا مانند انسان نیست

نظر خدا مانند نظر انسان نيست
خداوند به هر که بخواهد مي‌بخشد
(قسمت اول)
بازنويسي سخنراني استاد در گفتگو با جمعي از اقليتهاي مذهبي در سال 1376
خداوند به قلب و روح انسان مي‌نگرد
 


خداوند مي‌خواهد به انسان بگويد که قضاوت تو بيهوده است من مثل تو نگاه نمي‌کنم، مثل تو نظر نمي‌دهم. نظر من شاهکار است، هزاران حکمت و تدبير و نقشه آسماني در يک نظر من است. هنر خداوند اين است که از دل خرابه کاخ به وجود مي‌آورد. از دل مرداب نيلوفر را مي‌روياند، از درون خاک، گياهان و درختان را مي‌روياند. خداوند مي‌خواهد اعلام کند من دوستدار متکبران و مطلق‌انديشان نيستم؛ من دوستدار مدعيان تقدس و تقدس مآبان نيستم؛ من خداي انسان‌هاي پرمدعايي که خود را از همه بهتر مي‌پندارند و در آن جايگاه مي‌ايستند نيستم؛ من دوستدار متواضعان هستم و تواضع در اعتراف است. من خداي شجاعان هستم و بزرگترين شجاعت در اعتراف است، من خداي بخشنده و مهربان گناهکاران هم هستم، من به فکر بيمارانم نه کساني که در خيال باطل سلامتي محض مردار شده‌اند. اعلام مي‌کند که آن سنگي را که براي ساخت خانه خدا، معماران دور انداختند من همان سنگ را انتخاب مي‌کنم. خداوند مي‌خواهد اعلام کند که‌ اي بشر همه شما فاسد هستيد همه شما دروغگو هستيد، ‌اي انسان همه شما گناهکاريد و در انحراف هستيد مگر اينکه من خداي شما باشم و شما را نجات بدهم.
مي‌خواهد اعلام کند که همه شما مرده‌ايد مگر کسي را که من زنده کرده باشم؛ همه افکار شما پوچ و باطل است مگر اينکه موافق نظر من باشد. خداوند هميشه اين را اعلام کرده است که مبادا گناه، شما را از بخشش من نااميد کند بلکه اگر به گناه آلوده شديد، به سوي من جهش کنيد و بازگرديد. من مي‌خواهم گريه شما را و بازگشت شما را ببينم پس در گناه مي‌لغزيد. دوست دارم هميشه توبه کنيد و بازگرديد پس هميشه در معرض گناه و خطا قرار داريد. رفتارهاي خداوند نشان مي‌دهد که او تأکيد دارد که اين را به بشر بفهماند که فقط و فقط يک چيز مهم است آن هم نگاه من است، فقط نظر و اراده من مهم است نه هيچ چيز ديگري، فقط قضاوت من حق است و عادلانه است نه قضاوت هيچ کس. خداوند مي‌فرمايد: «فکرهاي من فکرهاي شما نيست، و راه‌هاي من هم راههاي شما نيست. به همان اندازه که آسمان بلندتر از زمين است، راههاي من نيز از راههاي شما و فکرهاي من از فکرهاي شما بلندتر و برتر است. کلام من مانند برف و باران است. همانگونه که برف و باران از آسمان مي‌بارند و زمين را سيراب و بارور مي‌سازند و به کشاورز بذر و به گرسنه نان مي‌بخشند، کلام من نيز هنگامي که از دهانم بيرون مي‌آيد بي ثمر نمي ماند، بلکه مقصود مرا عملي مي‌سازد و آنچه را اراده کرده ام انجام مي‌دهد» و مي‌خواهد به انسان بفهماند فقط تقدير و تدبير و نقشه من مهم است، من با قيل و قال‌ها فريب نمي‌خورم، من با رياکاري و تظاهر و ادعا فريب نمي‌خورم، من به قلب و روح انسان نگاه مي‌کنم و هر کس را که بخواهم فيض و برکت مي‌دهم. هر کس را بخواهم روح خودم را به او مي‌دهم، هر کس را که بخواهم بر همه جهانيان برتري و بزرگي مي‌دهم.
موسايي كه از ضالين بود، كليم الله شد
او کسي را به عنوان کليم الله خود انتخاب مي‌کند که بسياري از سال‌هاي زندگي‌اش را طبق آيه قرآن در فساد و انحراف زندگي کرده است. حضرت موسي، پيامبر بزرگ و اولو العزم خدا، کسي که عظيم‌ترين و عجيب‌ترين معجزات خدا از او صادر شد، کسي که بني‌اسرائيل را از اسارت فرعونيان نجات داد، سال‌ها در کاخ فرعون و در فضاي آيين بسيار گمراه و فسادانگيز فرعونيان که حتي در آن محارم با همديگر... و بدترين فسادهاي اخلاقي در آن طبيعي شمرده مي‌شد زندگي کرد. در قرآن مي‌فرمايد که موسي از ضالين [گمراهان] بود. آيا موسي پيش از پيامبري‌اش در انحراف و ضلالت بود؟ همان موسايي که پسر خوانده فرعون بود و تا اوايل جواني در کاخ فرعون ساکن و به شدت در... و گمراهي آنطور که در قرآن و کتاب مقدس آمده است، آلوده بود؟ اما چرا از آن همه کنعانيان که ظاهراً در گناه زندگي نمي‌کردند و لااقل گمراهي‌هاي آييني‌شان بسيار کمتر از فرعونيان بود، خداوند کسي را انتخاب نکرد؟ چرا براي ملاقات و گفتگوي رودررو و براي نجات دهندگي بني اسرائيل يکي از کاهنان بسيار پرهيزکار و در واقع رياکار و پرمدعاي دربار فرعون را برنگزيد؟ چرا بر موسي دست گذاشت؟ فرعون قبول نمي‌کرد که خدا موسي را انتخاب کرده باشد اما خود را يا لااقل کاهنان و مشاوران خود را که از نظرش پرهيزکارترين انسان‌هاي زمان بودند شايسته چنين چيزي مي‌ديد. به موسي گفت آيا اين همان فردي است که پيش از اين در فساد و گمراهي و ضلالت بود؟... اما در برابر اين همه افکار و قضاوت‌هاي پوچ، خداوند به موسي فرمود: «تو را به نام مي‌شناسم و مورد فيض و رحمت من قرار گرفته‌اي... من خداوند هستم و محبت و بخشش و رحمت خود را بر هر کس که بخواهم متوجه مي‌کنم».
خداوند هزاران کار بزرگ را از طريق موسي که او را همانند بزرگان ديگر خدمتگزار خطاب مي‌کرد، انجام داد و هزاران نشانه را ظاهر ساخت اما فرعونيان منکر همه آن نشانه‌ها و کارها بودند و موسي را همچون انبياء بعد از او و قبل از او دروغگو،‌ گمراه، ديوانه، شعبده‌باز و ساحر خطاب مي‌کردند. اين موسايي است که قوم‌هاي زيادي را که همگي منکر نشانه‌ها و حضور خداوند بودند نابود کرد، بزرگترين معجزات را به انجام رساند، اصول و قوانين الهي را در قالب تورات که آن را از خداوند دريافت کرده بود، به بشر عرضه کرد، نزديکترين و شديدترين پيوندها را با خداوند برقرار کرد، خداوند بارها در ابر نازل شد و با او سخن گفت، از روح او که روح خدا بود به هفتاد نفر از بزرگان بني‌اسرائيل القا شد. او کسي بود که خداوند درباره‌اش فرمود: «من با يک نبي به وسيله رويا و خواب صحبت مي‌کنم ولي با موسي که خدمتگزار من است به اين طريق سخن نمي‌گويم چون او مرا با وفاداري (محض) خدمت مي‌کند. من با وي رودررو و آشکارا صحبت مي‌کنم نه با رمز،‌ و او تجلي مرا مي‌بيند. چطور جرأت کرديد او را سرزنش و به او توهين کنيد؟» و کتاب مقدس ادامه مي‌دهد: «پس خشم خداوند بر ايشان افروخته شد و خداوند آنها را ترک کرد». در جاي ديگر خداوند به موسي (ع) فرمود: «اين قوم بدکار و شرور تا به کي از من شکايت مي‌کنند؟ تا به کي بايد به توهين آنها گوش دهم؟ به ايشان بگو که خداوند به حيات خود قسم مي‌خورد که آنچه را که از آن مي‌ترسيديد به سرتان بياورد. حتي يک نفر از شما که بيست سال به بالا دارد و به من بي‌حرمتي و توهين کرده است وارد ارض مقدس نخواهد شد... فرزندانتان به خاطر بي‌ايماني شما چهل سال در اين بيابان سرگردان خواهند بود. من که خداوند هستم اين را گفته‌ام».
یک روز موسی (ع) دعا کرد و از خداوند خواست که به او نشان دهد که در حضور خداوند در آسمان چه کسی مانند اوست و با او خواهد زیست. می‌خواست بداند خداوند چه کسی را مانند موسی، پیامبر اولی‌العزم خداوند،‌ سلطان معجزات،‌ عزیز می‌دارد و او را مورد رحمت خود قرار می‌دهد. خداوند به او فردی را نشان داد که قصاب بود. وقتی موسی به زندگی این قصاب وارد شد و در آن دقت کرد دید او کار زیادی نمی‌کند که مستحق چنین مقام بزرگی در آسمان باشد. با او به خانه‌اش رفت و مهمانش شد. وقتی به منزل وارد شدند دید که او زنبیلی را که به سقف آویزان است پایین آورد. در آن زنبیل پیرزنی نحیف و لاغر و خمیده بود. قصاب لباس‌هایش را عوض کرد و لباسش را شست. آنگاه برایش غذا درست کرد. در دهانش غذا گذاشت، کارهایش را انجام داد و دوباره او را در زنبیل گذاشت تا در آن بخوابد و به سر کارش برگشت. سه روزی که موسی (ع) به صورت فردی ناشناس مهمان این قصاب بود چیز خاصی از او ندید؛ نه عبادات آن چنانی، نه روزه شبانه روزی، نه ذکر پیوسته و نه کرامات یا صفات زاهدانه. قصاب با همه وجودش به نام خدا به مادرش خدمت و محبت می‌کرد. موسی (ع) دید که هر بار قصاب می‌خواهد از مادرش جدا شود، او چیزی را زیر لب زمزمه می‌کند. در آخرین روز که نتوانست دلیل عزت و مقام این قصاب را در نزد خدا بداند از قصاب پرسید مادرت زیر لب چه می‌گوید. این نقطه برای موسی ابهام شده بود. قصاب خجالت کشید که بگوید چون حرف مادرش را آنقدر بعید می‌دانست که به نظرش ناممکن بود. موسی اصرار کرد و قصاب گفت، تو موسی را می‌شناسی؟ برگزیده خدا که تورات را برای ما آورده و خداوند، فرعون و سپاهیان او را به وسیله او شکست داد. موسایی که با خداوند مستقیم سخن می‌گوید و به ملاقات او می‌رود. مادرم زیر لب می‌گوید «برو که خدا تو را مانند موسی بزرگ و عزیز کند». و موسی در حالی که در حیرت از کار خدا فرو رفته بود از قصابی که قرار بود در آسمان و ملکوت خدا، هم درجه و همنشین او باشد خداحافظی کرد. نظر خدا مانند نظر انسان نیست. خداوند گذشته و آینده انسان را هم، گذشته‌های بسیار دور و آینده‌های بسیار دور را هم در نظر می‌گیرد. با یک تیر هزاران نشان را نشانه می‌گیرد.
«درباره آنچه كاملاً بر شما آشكار نشده، آنچه از بالاست و ناشناخته‏ها دارد، در امور باطني و آنچه به نظر و عمل خداوند بازمي‏گردد، قضاوت نكنيد. اگر مجبور شديد، عجولانه و به علم اندك قضاوت نكنيد و اگر در اين دام گرفتار شديد، حداقل بدبينانه و محكوم‏كننده قضاوت نكنيد.»                                                     ايليا «ميم»
خداوند، روح و نور و رحمت خود را به هر كه بخواهد مي‌بخشد
... داودي که يکي از نزديک‌ترين انسان‌ها به خداست و خداوند تا به آن حد در قرآن و کتاب‌هاي مقدس او را بزرگ معرفي مي‌کند، همين داود مرتکب صدها قتل و غارت شده بود.
اما خواست خدا اين بود که با داود چنين کند. خداوند دوست داشت که با وجود همه اين مسائل، داود، منتخب و جانشين او در زمين باشد. خليفه الله باشد. خداوند اراده کرده بود که علي رغم صدها نکته منفي که ممکن بود در نظر مردم، درباره داود وجود داشته باشد، او پادشاه خدا در زمين باشد. سرگذشت و جزء به جزء زندگي داود و سليمان و بقيه در قرآن و کتاب مقدس است. کتاب مقدس درباره حضرت سليمان، پادشاه آسمان و زمين، پادشاه جن و انس و شياطين و فرشتگان مي‌گويد که او در مقاطعي از زندگي‌اش به بدترين و شديدترين انحراف‌ها کشيده شد. خدا او را کشانده بود تا نقشه‌هايش را عملي کند. آيا خدا او را از طريق زنانش به فساد و دروغ و شرک و کفر کشاند؟ چرا؟ تا خدا نشان دهد «من هر کس را که بخواهم، هر کس را که بخواهم، هر کس را که بخواهم، از نور و رحمت و بزرگي برخوردار مي‌کنم. من هر کسي را که بخواهم از روح خودم به او مي‌دهم نه کساني که شما با فکر بي‌نهايت محدود خود گمان مي‌کنيد». داود، پدر سليمان يک بار با خداوند برخورد کرد و سليمانِ پسرش دو بار. و خداوند آنقدر اين خدمتگزار بزرگ خود را گرامي داشت که افتخار ساخت معبدش را به او داد و سليمان خانه خدا را که اولين قبله مسلمين هم هست و دومين آن کعبه است، بنا کرد. خانه‌اي که خداوند درباره او قول داد که دعاي برآمده از آن را اجابت کند. در قرآن، خداوند، شگفت‌آور درباره سليمان حرف مي‌زند. همان سليماني که با محاسبه کساني که از نقشه‌ها، نظرات، حکمت‌ها و روش‌هاي خدا بي‌خبرند، بايد هزار بار محکوم مي‌شد. عقب‌تر که برويم به منشا بني‌اسرائيل مي‌رسيم به حضرت يعقوب، به پدر بني‌اسرائيل. داستان يعقوب و پدران او را در کتاب مقدس بخوانيد. يعقوب با دو دختر لابان يعني با راحيل و ليه ازدواج کرد. بعد از آن با کنيزان آنها ازدواج کرد، با بلهه و زلفه و از اين چهار نفر صاحب فرزنداني شد که هر کدام از آنها يکي از اقوام بني‌اسرائيل را به وجود آوردند. حضرت يوسف يکي از اين بچه‌ها بود. اين يعقوب به جاي برادرش عيسو برکت را از پدرش حضرت اسحاق ربود. اين همان يعقوبي است که خداوند در عالم رويا چندين بار با او سخن گفت و بر او ظاهر شد. يعقوبي که خداوند به او فرمود: «هر جا که بروي من با تو خواهم بود و از تو حمايت نموده، دوباره تو را به اين سرزمين باز خواهم آورد. تا آنچه به تو وعده داده‌ام به جا نياورم تو را رها نخواهم کرد». يعقوبي که در فني ئيل [به معناي چهره خدا] با آن مرد کشتي گرفت اما بعد از آن گفت: در اينجا من خدا را روبرو ديده‌ام و با اين وجود هنوز زنده هستم...
ابراهيم، پدر اديان اسلام، مسيحيت و يهود، پدر يگانه پرستان عالم و پدر انبياء بعدي که سه زن داشت [ساره، هاجر و قطوره] وقتي در شهر جرار بود ساره را از ترس ابيمک پادشاه جرار، خواهر خود معرفي کرد و دروغ گفت؛ ابراهيم خليل الله که مظهر توکل به خداست همان ابراهيمي که خداوند با او سخن گفت و بر او ظاهر شد. اين ابراهيمي است که خدا به او فرمود: «اي ابرام نترس زيرا من همچون سپر از تو محافظت خواهم کرد و پاداشي بسيار عظيم به تو خواهم داد. و فرمود من با تو عهد مي‌بندم که قوم‌هاي بسيار از تو به وجود مي‌آورم. از اين پس نام تو ابرام نخواهد بود بلکه ابراهيم (به معناي پدر قوم‌ها) زيرا من تو را پدر قوم‌هاي بسيار مي‌سازم. نسل تو را زياد مي‌کنم و از آن ملت‌ها و پادشاهان به وجود مي‌آورم. من عهد خود را تا ابد با تو و بعد از تو با فرزندانت نسل اندر نسل برقرار مي‌کنم. من خداي تو هستم و خداي فرزندانت نيز خواهم بود... از ميان فرزندان تو پادشاهان خواهند برخاست»...
پسر عموي ابراهيم لوط بود. لوط کيست؟ کسي که در قرآن که ميزان حقانيت است خداوند مي‌فرمايد: لوط از صالحان بود و درباره او به همراه عده‌اي از انبيا ديگر (الياس نبي، اسحاق، عيسي و...) مي‌فرمايد آنها را بر جهانيان (يعني همه موجودات عالم) برتري و بزرگي بخشيديم. و مي‌دانيم که درباره اشتباه بزرگ لوط در کتاب مقدس چه چيزي مکتوب است... چرا خدا اين کار را کرد؟ اين پيام خداوند است. هميشه اين را اعلام کرده است که هيچ کس جز خداوند، مطلق و نامحدود نيست، حتي کساني که خداوند درباره آنها فرموده که ايشان را بر همه جهانيان برتري و بزرگي داده است...
«فقط قضاوت خداوند است كه سرنوشت انسان را تعيين مي‏كند و زندگي او را رقم مي‏زند و تعيين اينكه چه كسي خدمتگزار است و چه كسي نيست با خداست.»
     ايليا «ميم»
عيسي؛ مسيح، روح خدا و كلمت الله؛ و به نگاه بدانديشان، شيطان و شياد و شرور
عيسي از نظر مدعيان يهود فردي گمراه، فاسد، شرور، شورشي و حتي خود شيطان شمرده مي‌شد و چون همه امکانات تبليغي در دست آنها بود تا دهه‌هاي متمادي بعد از او هم همين فضا حاکم بود. اما حقيقت پنهان نمي‌ماند و آشکار مي‌شود. چون خدا با او بود پس او بود که سرانجام پيروز شد. از نظر مدعيان يهود و عوامل آنها اولين مسئله عيسي مسيح اين بود که حاصل تولدي نامشروع است يعني حرامزاده، پس از خانواده طرد شدـ زيرا برادران او نيز وي را فردي ساحر و شيطان مي‌دانستند. چرا؟ چون با آنها متفاوت بود. قادر به درک او نبودند.
مي‌گويند آيا مي‌شود همه آسمانها را در يک تخم مرغ جاي داد؟ آيا موجودي آسمان‌وار را مي‌شود در ظرف کوچک ادراک بدبينان قرار داد؟ عيسي بعد از طرد از خانواده، ظاهراً سرگردان بود. اما او در واقع تحت حمايت خدا بود. همه جا را مي‌گشت تا گمشده خود را، روح خدا را دوباره بازيابد و در او احيا شود. پس به سراغ هر کس که مي‌توانست مي‌رفت. ولي همشهريان وي و آشنايان او اين را طور ديگري تعبير مي‌کردند. به همين دليل مسيح فرمود: «فرستاده خدا را در هر جا عزيز مي‌دارند مگر در ميان خانواده خود و در شهر خود». منظور از اين شهر، ‌کساني بود که با پيش داوري نگاه مي‌کنند و خود را آشنا مي‌پندارند. گمان مي‌کنند که او را سالهاست مي‌شناسند. حرف‌هاي او مدعيان شريعت يهود را هر روز عصباني‌تر مي‌کرد. وقتي که مثلاً مي‌گفت: «خوشا به حال آنان که براي برقراري صلح در ميان مردم کوشش مي‌کنند، زيرا ايشان فرزندان خدا ناميده خواهند شد. خوشا به حال آنان که به سبب نيک کردار بودن آزار مي‌ببيند، زيرا ايشان از برکات ملکوت‌ آسمان بهره مند خواهند شد. هر گاه به خاطر من شما را ناسزا گفته، آزار رسانند و به شما تهمت زنند، شاد باشيد. بلي، خوشي و شادي نماييد، زيرا در آسمان پاداشي بزرگ در انتظار شماست. بدانيد که با پيامبران گذشته نيز چنين مي‌کردند». او به مردم مي‌گفت اگر مانند علما و بزرگان يهود باشيد به ملکوت خدا وارد نمي‌شويد...
به همين دليل به شدت مورد نفرت و بدگويي بزرگان يهود قرار داشت و سرانجام نقشه کشتن و به صليب کشيدن او را طرح ريزي کردند. خداوند روح خدا را به عيسي داد و از طريق روح خود عيسي را مسح کرد و به مسيح مبدل ساخت. او روح خود را به کسي داد که با قضاوت بشري انتخابي مناسب محسوب نمي‌شد. طبق قضاوت بشر شايد اگر روح خدا به يکي از کاهنان يهود که ظاهراً از هر نظر مناسب نقش نجات دهندگي بود، داده مي‌شد خيلي معقول‌تر بود اما چنين انتخابي در واقع ناداني و حماقت بود، چون خود آن کاهنان يکي از طيف‌هايي بودند که بايد پيام را مي‌گرفتند...
رحمت خداوند، متوجه مدعيان نيست. مقدس مآبان چيزي از تقدس ندارند و از خداوند، حتي بويي از تقدس هم به ارث نبرده‌اند. در زمان فرعون ابتدا اين کاهنان و مقدسين دربار فرعون بودند که موسي را با گمان‌هاي باطل خويش رد مي‌کردند. در زمان عيسي مسيح، آخرين پيامبر بني‌اسرائيل هم، اين مقدسين و علما يهود بودند که عيسي مسيح را شيطان و فرزند شيطان و کافر مي‌دانستند.[1] تا مدتها کسي جرات نداشت خود را مسيحي بداند، هم از ترس ظلم و ستم جباران و هم از بي‌آبرويي. آنها طي دهها سال چنان عيسي مسيح را بي‌آبرو و بي‌اعتبار کرده بودند که براي اکثر مردم، عيساي ناصري معادل شيطان و روح شيطان بود؛ کسي که مي‌خواهد دين را باطل کند، مردم را به فساد بکشاند، در دين بدعت گذاشته است، پدر را از پسر و خانواده‌ها را از هم جدا مي‌کند، مردم را سحر و افسون مي‌کند؛ عيساي ناصري. يکي از استدلال‌هاي محکم علما و مقدسين يهود اين بود که از اين همه منطقه چطور ممکن است خداوند فردي را از محله جليل به عنوان مسيح انتخاب کند. محله جليل يکي از محله‌هاي بدنام و فاسد بود و اهالي آن به شرارت مشهور بودند. مي‌گفتند چرا خداوند بايد مسيح و نجات دهنده را، فردي حرامزاده انتخاب کند، چون آن نادانان ملعون اصرار داشتند که عيسي حاصل يک ارتباط نامشروع ميان مريم با فردي بيگانه بوده است و داستاني را که بعداً مريم درباره آن فرد که روح خدا بود بازگو کرد، توجيهاتي براي مقدس جلوه دادن فساد او قضاوت کردند. از نظر آنها هفت برادر عيسي در همين عالم انساني وضعيتي بهتر از او داشتند، حداقل اينکه فرزندي نامشروع نبودند. اما خيلي نشانه‌ها نشان داد که عيسي همان مسيح و مسح شده خداوند است و حاصل روح خداست. کارهاي بعدي او و تاييدات پيشين و پسين. آخرين تاييد او در قرآن است. در مورد همين مسئله نامشروع بودن تولد او هم خداوند با يکي از آيات خود بر دهان اين جاهلان مشت مي‌زند و مي‌فرمايد: «روح خود را به صورت انساني تمام (عيار) بر او (مريم) آشکار کرديم». مقدسين يهود مي‌گفتند اگر خداوند بخواهد روح خود را به کسي بدهد چرا به ما ندهد؛ ما که پرهيزکاريم، ما که با تقوا و زاهد هستيم. اما مسيحا به آنها مي‌گفت شما کور هستيد و آنان را ماران، افعي‌زادگان و قبرهاي آراسته خطاب مي‌کرد. آنها مي‌گفتند اگر قرار بود اين منتخب خدا باشد لااقل بايد مثل يحياي تعميد دهنده مي‌بود اما عيسي فرمود: «درباره يحيي که لب به شراب نمي زد و اغلب روزه دار بود، مي‌گوييد ديوانه است؛ اما به من که (مثل شما غذا) مي‌خورم و مي‌نوشم ايراد مي‌گيريد که پرخور و ميگسار و همنشين بدکاران و گناهکاران است. اگر عاقل بوديد، چنين نمي گفتيد و مي‌فهميديد چرا او چنان کرد و من چنين».
مسيح درباره آنها فرموده بود: «شما درِ ملکوت خدا را بر روي مردم بسته‌ايد نه خودتان به آن وارد مي‌شويد و نه مي‌گذاريد ديگران بدان وارد شوند». پس نظر خداوند بسيار از نظر عامه مردم و حتي کاهنان دور بود. او عيسايي را انتخاب کرد که در مظان بدترين اتهام‌ها قرار داشت: کسي که مريم مجدليه مشهورترين فاحشه شهر (بعد از توبه) با او همقدم شده است اما حتي قبل از توبه اجازه داد که بدن او را لمس کند، اشک چشمهايش را به روي دستها و پايش بريزد و حتي به اين زن بدکاره و مشهور چنان بخششي از خداوند نشان دهد که او را عضوي از خانواده (روحي) خود کند و محرمانه‌ترين امانات را به او بسپارد. پس از نظر علماء و بزرگان يهود و مقدس مآبان فريسي و صدوقي او حتي از باراباس که يکي از شرورترين افراد زمان به حساب مي‌آمد هم بدتر بود. چون همه اين کارها را به نام خدا مي‌کرد. مثلاً وقتي که خطاب به مريم مجدليه گفت «گناهان تو بخشيده شد... و ايمانت باعث نجاتت شده است» آنها گفتند او کفر مي‌گويد، ياوه مي‌گويد، اما اين زن به يکي از شاگردان بسيار نزديک عيسي و به قول بعضي از راويان ريزبين، يکي از زنان عيسي(ع) تبديل شد... اکثر شاگردان او افرادي بودند که پيش از آن، گناهکار يا فاسد و شرور محسوب مي‌شدند مثل متي که فردي ظالم و باج‌گير بود و خانه فساد و لهو و لعب داشت. کسي که بعدها يکي از چهار انجيل او را نوشت. يک روز که براي باج گيري رفته بود عيسي او را ديد و به او فرمود: «بيا و مرا پيروي کن». کاهنان و بزرگان يهود که مي‌خواستند مسئله را با حرف حل کنند گفتند چرا شما با اين قبيل افراد نشست و برخاست مي‌کنيد؟ و او در پاسخ فرمود: به دليل اين که افراد سالم احتياج به پزشک ندارند، بلکه بيماران به طبيب نياز دارند. برويد کمي درباره اين آيه کتاب آسماني فکر کنيد که خداوند مي‌فرمايد: «من از شما هديه و قرباني نمي‌خواهم، بلکه محبت و بخشش و ترحم مي‌خواهم». رسالت من در اين دنيا اين است که گناهکاران را به سوي خدا بازگردانم. نه آناني را که گمان مي‌کنند عادل و مقدسند. از نظر مسيحا اين افراد کور بودند چون گمان مي‌کردند که مي‌بينند. آنها هم با خود استدلال مي‌کردند که اين عيسي بايد شياد و دروغگو باشد چون ما را که مي‌بينيم کور خطاب مي‌کند. عيسي مي‌گفت: «هر نهالي که پدر آسماني من نکاشته باشد از ريشه برکنده مي‌شود پس با آنان کاري نداشته باشيد. ايشان کورهايي هستند که عصاکش کورهاي ديگر شده‌اند. پس هر دو در چاه خواهند افتاد». عيسي اعتقادات خشک و ساختگي آنها را در هم مي‌شکست. پس آنها عيسي را بدعت گذار ناميدند.
«محبوب‏ترين انسانهاي تاريخ بشر، غالباً در مقاطع كوتاهي از زمان، در نظر اكثر مردم، منفورترين‏ها بوده‏اند. به ياد داريد در زندگي نوح و ابراهيم و لوط و موسي و داوود (ع) كه همگي از بزرگترين موجودات عالم بوده‏اند، همين بوده. يوسف در ميان برادرانش و مسيح و محمد و اكثر انبياء ديگر هم، در ميان مردمان خود، همين مقاطع را تجربه كرده‏اند.»                                                                ايليا «ميم»

پيامبر گناهكاران؟!
چطور ممکن است خداوند با کسي باشد که شاگردانش از ميان افراد گناهکار و گمراه و شرور انتخاب شده‌اند؟ چطور ممکن است روح خداوند در کسي باشد که به مجلس رقص و پايکوبي رفته است؟... آنها مي‌ديدند که نشانه‌هاي عيسي همان چيزي است که در کتاب مقدس، درباره خدمتگزار منتخب خدا گفته شده ولي مي‌گفتند که عيسي همه نشانه‌ها را درباره خودش جعل کرده و ساخته است و اينها نشانه‌هاي طبيعي و خدادادي نيست. اما وقتي مي‌ديدند آن نشانه‌ها عين واقعيت است و واقعاً اثرگذار و ماندگار است، وقتي هيچ چاره ديگري در برابر قدرت خدا نداشتند، وقتي مستقيم‌تر با معجزه عيسي روبرو مي‌شدند و احتمال مي‌دادند که نکند اين همان مسيح باشد مي‌گفتند: عيسي خودِ شيطان است و شيطان رئيس شياطين است و خودش در او حلول کرده است. به همين دليل او داراي قدرت‌هاي شيطاني است و ارواح ناپاک و شيطاني را هم مي‌تواند از درون مردم براند و مردم را ظاهراً شفا بدهد و آنها را با نيرنگ و دروغ به روشنايي کاذب برساند. اما آنها متوجه تناقض بزرگي که در استدلالشان وجود داشت نبودند. اگر واقعا عيسي خود شيطان بود، بايد فرمانروايي‌اش را گسترش مي‌داد و ارواح شيطاني را به مردم وارد مي‌کرد نه آنکه آنها را از مردم براند. چطور ممکن است انساني شيطاني باشد اما محصول کارش خدايي و نزديک شدن به خدا باشد. عيسي گفت: «اگر من به وسيله روح خدا ارواح ناپاک را بيرون مي‌کنم پس بدانيد که ملکوت خداوند در ميان شما آغاز شده است. کسي نمي‌تواند حکومت را از چنگ شيطان بيرون بکشد، مگر اينکه نخست او را ببندد... هر کس به من کمک نمي‌کند به من ضرر مي‌رساند...
 هر گناهي ممکن است بخشيده شود مگر تحريف و بي‌حرمتي به روح القدس که هيچگاه بخشيده نخواهد شد نه در اين دنيا و نه در آن دنيا». عيسي فردي قانون شکن و نامطلوب شمرده مي‌شد. کاهنان يهود بارها او را آزمايش کردند و به همين نتيجه رسيدند. مثلاً وقتي آن زن زناکار را آوردند تا او دستور سنگسار وي را صادر کند اما او حاضر نشد به سنگسار شدن آن زن زناکار حکم دهد و گفت «بسيار خوب. آنقدر بر او سنگ بيندازيد تا بميرد. ولي سنگ اول را کسي بزند که خود تا به حال گناهي نکرده است» و آخر که همه جمعيت پراکنده شدند به آن زن گفت «من نيز تو را محکوم نمي کنم. برو و ديگر گناه نکن». چطور ممکن است خداوند رحمت و برکات خود را متوجه چنين فرد ظاهراً بدعت‌گذار و قانون شکني سازد. مسئله اين است که قضاوت‌ها و نظرات خدا بي‌نهايت حکيمانه و هوشمندانه است. خداوند يک نقطه از آسمان را نمي‌بيند تا درباره آسمان نظر بدهد. بلکه همه آسمان را، بي‌نهايت آسمان را مي‌بيند، گذشته ازلي و آينده ابدي آسمان را مي‌بيند. و همه نقشه‌هاي آسماني را هم در نظر مي‌گيرد آنگاه نظرش آشکار مي‌شود. از نظر کاهنان يهود، عيسي فردي شياد و کلاهبردار محسوب مي‌شد. شيادي که از همه قدرتهاي شيطاني برخوردار است و حتي مي‌تواند با نيروي شيطاني‌اش معجزه کند؛ او زنان را فريفته و اموال آنان و بعضي از شاگردان ديگرش را هم ربوده است؛ افرادي مانند يونا، همسر خوزا (وزير دربار هيروديس پادشاه، همان که عيسي او را روباه خطاب کرد) که از دارايي شخصي خود عيسي و شاگردانش را خدمت مي‌کرد. از نظر علما و بزرگان يهود اگر مي‌خواستند به زور خود را قانع کنند که اين شايد يک انتخاب الهي باشد عيسي بدترين و نامناسب‌ترين و اشتباه‌ترين انتخاب بود. اما از نظر خداوند عيسي بهترين، عالي‌ترين و استثنائي‌ترين انتخاب ممکن براي القا و دريافت روح خدا و اعلام نظرات خداوند بود. از نظر آنها عيسي فردي محسوب مي‌شد که از بدترين محل، از بدترين خانواده، با بدترين تولد، با گذشته‌اي سياه و مشکوک، برخاسته بود، بنابراين نمي‌توانستند درباره او مسيح بودن و پادشاه الهي بودن را بپذيرند اما وقتي با اشتياق و استقبال مردم مواجه شدند او را پيامبر کافران و دوست گناهکاران و بي‌دينان ناميدند.[2]
انسان موجودي خطاکار است. انسان در گناه و ضعف و رنج آفريده شد. پس اگر خداوند به ياد گناهکاران نباشد به ياد چه کسي مي‌خواهد باشد؟ اگر هم انسان‌ها پاک و مقدس باشند ديگر چه احتياجي به خدا دارند. اگر همه ما سالم باشيم ديگر چه احتياجي به طبيب داريم؟ همانطور که مسيح فرمود کسي که گمان مي‌کند مي‌بيند چه احتياجي به بينش الهي دارد؟ ما نمي‌بينيم و بايد به نابينايي خود معترف باشيم تا نگاه خداوند متوجه ما بشود. ما خوابيم و نبايد ادعاي بيداري کنيم تا خداوند بيايد و ما را بيدار کند. رنجوريم و خداوند بايد ما را از رنج و ناراحتي نجات دهد. نظرات يک نابينا درباره منظره‌اي که پيش روي اوست، چقدر اعتبار دارد و چقدر درست است. به همين اندازه نظرات بشر درباره منظره‌اي که از زندگي در پيش روي اوست، بي‌اعتبار است. اصل، نظر خداوند و خواست خداست. اگر خداوند چيزي را بخواهد و همه جهانيان نخواهند يا بخواهند فرقي نمي‌کند، همان که نظر اوست انجام مي‌شود...
«قضاوت انسان هميشه و بدون استثنا خالي از اشتباه نيست چون قضاوت كامل نياز به احاطه كامل دارد اما انسان بر هيچ چيزي احاطه کامل ندارد.»                       ايليا «ميم»
خداوند مثل انسان قضاوت نمي‌كند، قضاوت انسان به ظاهر است و قضاوت خدا به باطن
خداوند از ميان بزرگترين خانواده‌ها و ظاهراً مناسبترين افراد، در زمان شائول پادشاه، داود را انتخاب کرد. وقتي سموئيل نبي سراغ يسي پدر داود رفت تا ببيند اين منتخب خداوند براي پادشاهي کيست، ابتدا فکر کرد که شايد از ميان هفت پسر يسي، اين الياب باشد که مورد نظر خداوند براي پادشاهي است. اما خداوند فرمود «به چهره او و بلندي قدش نگاه نکن زيرا او کسي نيست که من در نظر گرفته‌ام. من مثل انسان قضاوت نمي‌کنم. انسان به ظاهر قضاوت مي‌کند اما من به باطن». به همين ترتيب يسي يک يک پسرانش را نزد سموئيل نبي آورد اما خداوند هر بار فرمود اين هم آنکه من مي‌خواهم نيست. اين هفت برادر از جنگاوران و افسران سپاه پادشاه شائول بودند. يسي گفت پسر ديگري هم دارم که از همه کوچکتر است اما او در صحرا مشغول چرانيدن گوسفندان است. وقتي او را آوردند سموئيل پسري شاداب و خوش‌قيانه را ديد که چشماني زيبا داشت. خداوند فرمود: «اين همان کسي است که من برگزيده‌ام. او را تدهين کن».
روح خداوند بر او نازل شد و از آن روز به بعد بر او قرار داشت. سپس سموئيل به خانه خود در رام الله بازگشت. شغل داود چوپاني و نوازندگي بود. از ميان ميليونها خانواده، خداوند بر خانواده يسي دست گذاشت و از هشت پسر او (مانند هشت پسر خانواده يوسف نجار، همسر مريم مادر عيسي) بعيدترين را انتخاب کرد، يعني داود را. اما دليل اين انتخاب چه بود؟ وفاداري داود به خداوند، اتکاء او به نام خداوند. پس اولين نشانه قدرت خداوند ظاهر شد. او که نوجواني بيش نبود، در برابر پهلوان بزرگ سپاه مقابل که به همه و به خداوند توهين مي‌کرد و کسي جرأت مقابله با او را نداشت ايستاد و گفت: «تو با شمشير و نيزه و زوبين به جنگ من مي‌آيي، اما من به نام خداوند قادر متعال يعني خداي اسرائيل که تو به او توهين کرده‌اي با تو مي‌جنگم. امروز خداوند تو را به دست من خواهد داد و من سرت را خواهم بريد، و لاشه سپاهيانت را خوراک پرندگان و درندگان صحرا خواهم کرد. به اين وسيله تمام مردم جهان خواهند دانست که در اسرائيل خدايي هست و همه کساني که در اينجا هستند خواهند ديد که خداوند براي پيروز شدن نيازي به شمشير و نيزه ندارد». آنگاه داود با يک سنگ کوچک که در فلاخن خود گذاشت پهلوان افسانه‌اي سپاهيان دشمن را از پاي درآورد. و کتاب مقدس مي‌نويسد که «داود در تمام کارهايش موفق مي‌شد زيرا خداوند با او بود». بله، خداوند حامي و پشتيبان خدمتگزار خود است.
و شائول که داود فرمانده سپاه او بود و بعد از مدتي خود به پادشاهي رسيد، انتخابي بر اساس معيارهاي بشري نبود. او به دنبال الاغ‌هاي گمشده پدرش مي‌گشت و چون آنها را پيدا نکرد نزد سموئيل نبي رفت تا بلکه پولي بدهد و جاي الاغ‌هاي گمشده را بداند. وقتي سموئيل، او را ديد خداوند به سموئيل فرمود: «اين همان مردي است که درباره‌اش با تو صحبت کردم. او بر قوم من حکومت خواهد کرد». وقتي سموئيل ‌شائول را از پادشاه شدنش باخبر کرد او در بهت و ناباوري گفت، ولي من از قبيله بنيامين هستم. قبيله ما کوچکترين قبيله بني‌اسرائيل است، خانواده ما هم در بين خانواده‌هاي آن قبيله کوچکترين است. چرا اين حرفها را به من مي‌گويي؟ حتي وقتي در بين مردم قرعه انداختند تا نظر خداوند براي انتخاب پادشاه معلوم شود وقتي که قرعه به نام شائول درآمد، شائول را پيدا نکردند. او از شدت ناباوري و تحير، خود را در ميان بار و بنه سفر پنهان کرده بود. وقتي او را پيدا کردند سموئيل گفت، اين است آن پادشاهي که خداوند براي شما برگزيده است. در ميان قوم نظير او پيدا نمي‌شود. پس روح خداوند بر شائول قرار گرفت...

«و پيامبرشان به آنان گفت: در حقيقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهي گماشته است. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهي باشد با آنکه ما به پادشاهي از وي سزاوارتريم و به او از حيث مال، گشايشي داده نشده است؟ پيامبرشان گفت: در حقيقت، خدا او را بر شما برتري داده، و او را در دانش و [نيروي] بدني بر شما برتري بخشيده است، و خداوند پادشاهي خود را به هر کس که بخواهد مي‌دهد، و خدا گشايشگر داناست.»
(بقره: 247)
من با تو خواهم بود
در واقع خداوند انسانها را حتي پيش از تولدشان انتخاب مي‌کند. منتخبين خداوند از ازل، از هزاران سال قبل از آنکه به دنيا بيايند متولد شده‌اند. مثلاً خداوند به ارمياء نبي مي‌فرمايد: «قبل از آنکه در رحم مادرت شکل بگيري انتخابت کردم. قبل از آنکه به اين جهان بيايي تو را انتخاب کردم و معلوم کردم تا در بين مردم جهان پيام‌آورم باشي». ارميا در پاسخ به خداوند مي‌گويد: الهي اين کار از من برنمي‌آيد من جواني کم سن و بي‌تجربه‌ام و خداوند مي‌فرمايد: «اينطور نگو چون به هر جايي که تو را بفرستم خواهي رفت و هر چه به تو بگويم خواهي گفت. از مردم نترس زيرا من با تو هستم و از تو محافظت مي‌کنم».
پس نظري که خداوند امروز مي‌دهد مربوط به امروز نيست بلکه اين نظر و اين خواست از ازل بوده و تا ابد هست. با قضاوت‌هاي سطحي بشر خيلي بهتر بود که خداوند يک امپراطور بزرگ براي اعلام پيام‌هاي خود برمي‌گزيد و بنابراين هيچ کس هم قدرت مقاومت در برابر او را نداشت و پيام خداوند هم فوراً به همه مي‌رسيد و در همه جا عملي مي‌شد اما چرا خداوند اين کار را نکرد؟ چرا فرعون را که بر همه چيز تسلط و کنترل داشت انتخاب نکرد و موسي را که مجرمي فراري محسوب مي‌شد انتخاب کرد؟ موسايي که به دليل فرار از جنايت، فرار از قتلي که مرتکب آن شده و بايد در قبال آن کشته مي‌شد، به سرزمين مديان فرار کرده بود. اگر فرعون انتخاب مي‌شد به حساب ما شايد همه چيز در يک روز تمام مي‌شد. تازه همه مصريان و بني‌اسرائيل و ملت‌هاي ديگر هم نجات پيدا مي‌کردند. اما اين قضاوت‌ها از نظر خداوند سطحي و بيهوده است. حتي خود موسي هم نمي‌توانست به اين راحتي قبول کند. گفت خدايا من کيستم که پيش فرعون بروم و بني‌اسرائيل را از مصر بيرون بياورم؟ و خداوند فرمود: «من با تو خواهم بود». باز گفت خدايا من هيچ وقت سخنگوي خوبي نبوده‌ام نه قبلاً و نه حالا که با من حرف زده‌اي بلکه لکنت زبان دارم. خداوند فرمود: «من به تو قدرت بيان مي‌دهم و هر چيزي را که بايد بگويي به تو مي‌آموزم».
اين چندان مهم نيست که جنس ني از چه باشد، يا اين که ني را از مرداب بيرون مي‌آورند و با آن فلوت مي‌سازند. مهم اين است که ني در دست چه کسي باشد؟ اگر او يک استاد فلوت زن باشد با آن ني يا حتي يک ني شکسته مي‌تواند زيباترين و خوبترين آهنگ‌ها را بنوازد اما اگر فلوت زن نباشد حتي اگر بهترين ني طلا و جواهرنشان دنيا را هم به او بدهي فرقي نمي‌کند. مهم اين است که آيا خدا با انسان هست يا نه؟ اگر خداوند با کسي باشد، او هر که باشد و هرچه باشد، نور و برکت و خوبي‌ها از او زاييده مي‌شود. او انتشار دهنده نور است. اما اگر با کسي نباشد، حالا هر کس که مي‌خواهد باشد، پادشاه يا زاهد صدساله فرقي نمي‌کند، نوري از او منتشر نخواهد شد. اگر جريان نور نباشد ‌همه لامپ‌هاي جهان از گرانترين تا ارزانترين‌ها يکي هستند اما اگر يکي از اين لامپ‌ها روشن شود، مهم نيست که برچسبي که بر آن زده‌اند چيست، همين که نور مي‌دهد، زندگي مي‌دهد، روشنايي و بينايي مي‌دهد همين کافيست. مهمترين چيز اينست که آيا خدا با کسي هست يا نه؟
از بين ميليون‌ها فرد يک مملکت، بعد از پادشاه کدام فرد است که از همه قوي‌تر است، از همه توانگرتر است، از همه اختيارات بيشتري دارد؟ معلوم است که کسي که پادشاه او را برگزيده تا چنين مقامي داشته باشد، کسي که پادشاه بيش از بقيه از او حمايت مي‌کند. در اين جهان هم کسي بزرگتر است که خداوند بيشتر با اوست. کسي بزرگتر و بالاتر است که خداوند خواسته باشد. کسي از رحمت و محبت خاص خداوند بهره‌مند است که خداوند او را انتخاب کرده. او هرکسي مي‌تواند باشد و غالبا کسي است که در قضاوت‌هاي بشري نمي‌گنجد. البته کدام بشر؟ زيرا بشر امروز قضاوت‌ها و نظراتش با بشر قرن‌ها پيش متفاوت شده است. اگرچه متکبران و انديشه‌هاي منجمد همچنان مانند قرنها پيش مي‌انديشند اما اکثر مردم به نظرات خداوند نزديک شده‌اند اگر چه به آن نرسيده‌اند. خداوند مي‌فرمايد «همانگونه که آبها درياها را پر مي‌کنند، زماني خواهد رسيد که درک و شناخت بزرگي خداوند جهان را پر خواهد ساخت». و نيز درباره آخر زمان خداوند مي‌فرمايد: «پس از آن روح خود را بر همه مردم (با ايمان و خداخواه)‌ خواهم ريخت. پسران و دختران شما نبوت خواهند کرد. پيران شما خواب‌ها و جوانان شما روياها خواهند ديد. در آن روزها من روح خود را بر غلامان و کنيزان شما نيز خواهم ريخت. علامت‌هاي عجيب از خون،‌ آتش و ستون‌هاي دود، در آسمان و زمين ظاهر خواهم ساخت. اما هر که نام خداوند را بخواند نجات خواهد يافت».
تدوين و بازنويسي: منصورون


[1]  در روايات آمده است: زمـانـى كـه قـائم (ع) قـيـام كـنـد كـسـانـى كـه گـمـان مـى شـود ازخـاندان او هستند از صف آن حضرت خارج مى شوند و كسانى كه به خورشيد و ماه پرست مى مانند به صف او در مى آيند.

[2] وقتيكه خدا مي‌دهد نمي‌پرسد:پسر كيستي؟ (مثل ترکی)